سیاست ورزی در شیب لغـزنده/ چگونه فعالان سیاسی ایران در بحران‌ها به دام همسویی با رژیم می‌افتند؟

بازدید 574

2025-07-21

 

مفهوم  "شیب لغزنده  " (Slippery Slope) در حوزه سیاست و علوم اجتماعی به یک استدلال یا سناریو اشاره دارد که در آن استدلال می‌شود: پذیرش و همراهی با یک اقدام، تصمیم یا سیاست خاص، هرچند کوچک یا به ظاهر بی‌ضرر، می‌تواند به طور تدریجی و اغلب غیر قابل کنترل، پیامدهای بزرگ‌تر، ناخواسته و غالبا منفی را منجر شود. این مفهوم در فلسفه سیاسی، جامعه‌شناسی، و تحلیل گفتمان به عنوان یک هشدار یا استدلال در مقابل یک تصمیم خاص استفاده می‌شود و به بررسی پویایی‌های خطیر نهفته ی آن تصمیم و ظرفیت اش در تغییرات و یا انحرافات ظرفیت های اجتماعی می پردازد. در استدلال شیب لغزنده، فرض بر این است که یک تصمیم اولیه (برای نمونه قانونی کردن چیزی یا پذیرش یک تغییر کوچک) به طور اجتناب‌ناپذیر به سلسله‌ای از رویدادها منجر خواهد شد که کنترل آن‌ها، در مراحل بعد دشوار یا غیرممکن خواهد بود. به عبارت دیگر  "یک قدم کوچک بر لبه یک مسیر دشوار، افراد را به سمت یک پرتگاه هدایت می‌کند". مفهوم شیب لغزنده در سیاست، ابزاری برای تحلیل و هشدار درباره پیامدهای بلندمدت تصمیمات است. با این حال، استفاده از آن نیازمند دقت است تا به جای ایجاد ترس غیرمنطقی، بر اساس شواهد و استدلال‌های معتبر باشد. اگر بدون شواهد کافی ادعا شود که یک اقدام خاص قطعاً به پیامدهای فاجعه‌بار منجر خواهد شد، این ادعا به عنوان یک مغالطه منطقی (Slippery Slope Fallacy)  در نظر گرفته می‌شود. برای معتبر بودن ادعای شیب لغزنده، باید شواهد یا دلایلی ارائه شود که نشان دهد چگونه و چرا این سلسله رویدادها رخ خواهد داد.

در پی تنش های ایران با اسرائیل و آمریکا و درگیری نظامی موسوم به جنگ ۱۲ روزه (ژوئن ۲۰۲۵) که شامل بمباران سایت‌های هسته‌ای مانند فردو، نطنز و اصفهان بود، فعالان سیاسی ایران (در داخل و خارج) واکنش‌های متفاوتی به این حملات نشان دادند. زمانی که اسرائیل حملات غافلگیرکننده‌ای به تأسیسات هسته‌ای و موشکی ایران انجام داد آمریکا نیز در نهمین روز جنگ، سه سایت هسته‌ای ایران را بمباران کرد. از همین رو این جنگ، موجی از احساسات ملی‌گرایانه در ایران برانگیخت و رژیم از این فرصت برای تقویت وجهه خود با استفاده از گفتمان و نمادهای ملی‌گرایانه استفاده کرد. همزمان برخی از فعالان سیاسی ایران از جمله چهره‌های برجسته اپوزیسیون نیز، این حملات را محکوم کردند. در این تحلیل به بررسی موضع‌گیری‌های اخیر این فعالان و احتمال گام نهادن به "شیب لغزنده" در جهت همسویی با رژیم ایران پرداخته می شود و نتایج آن در سیاست و سیاست‌ورزی از منظر تئوریک، با تأکید بر مکانیزم‌های ایجاد آن، پیامدهای تجربی و راه‌های اجتناب از این مخاطرات، بررسی می شود.

از منظر تئوریک، شیب لغزنده یک استدلال پیش‌بینی‌کننده است که بر اساس پویایی‌های تدریجی و اثرات دومینویی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی عمل می‌کند. اگرچه این مفهوم ریشه در فلسفه منطق و اخلاق دارد اما در سیاست به تحلیل تصمیم‌گیری‌های سیاستی، رفتار بازیگران سیاسی و تغییرات ساختاری مربوط می‌شود. شیب لغزنده زمانی رخ می‌دهد که:

  • یک تصمیم اولیه (A) به عنوان نقطه شروع پذیرفته می‌شود.
  • این تصمیم به تدریج به مراحل بعدی ( B ، C، و ... ) منجر می‌شود که ممکن است از نظر حقوقی، سیاسی و یا اجتماعی نامطلوب باشند.
  • مکانیزم‌های تقویت‌کننده (مانند انگیزه‌های سیاسی،  تغییرات نهادی و یا فشارهای فرقه ای) این روند را تسریع می‌کنند.

برای درک مخاطرات شیب لغزنده، باید مکانیزم‌هایی که این پدیده را در حوزه سیاست فعال می‌کنند، شناسایی کنیم:

  1. نرمال‌سازی تدریجی (Normalization) : تصمیم‌ها یا سیاست‌های ولو کوچک، اگر به طور مکرر پذیرفته شوند، می‌توانند به تدریج به بخشی از هنجارهای سیاسی تبدیل شوند. این نرمال‌سازی می‌تواند حساسیت عمومی یا مدنی را نسبت به پیامدهای منفی آن کاهش دهدنمونه عینی: پذیریش نظارت محدود دولتی (مانند جمع‌آوری داده‌های تلفن همراه یا محدودیت دسترسی آزاد به اینترنت با هدف امنیت ملی) می‌تواند به تدریج به نظارت گسترده‌تر منجر شود، زیرا جامعه و نهادها به حضور نظارت عادت می‌کنند.
  2. تضعیف کنترل‌ها و تعادل‌ها: (Erosion of Checks and Balances)  در ساختارهای سیاسی، تصمیم‌های اولیه ممکن است نهادهای نظارتی (مانند قوه قضاییه یا رسانه‌ها) را تضعیف کنند، که این امر راه را برای تصمیم‌های بعدی با پیامدهای منفی هموار می‌کند. نمونه عینی: اعطای اختیارات اضطراری به دولت در شرایط بحران (مانند وضعیت اضطراری) می‌تواند به سوءاستفاده‌های بعدی منجر شود، اگر نهادهای مستق و رسانه ها قدرت کافی برای محدود کردن دولت نداشته باشند.
  3. فشارهای اجتماعی و گفتمانی: گفتمان‌های غالب (مانند ملی‌گرایی، امنیت ملی یا تمامیت ارضی) می‌توانند بازیگران سیاسی را وادار به رفتار محافظه کارانه کند و آنها را به پذیرش سیاست‌هایی سوق دهند که در ابتدا بی‌ضرر به نظر می‌رسند، اما به تدریج به محدودیت ها و نقصان های گسترده‌تر منجر می‌شوند. نمونه عینی: در شرایط بحران (مانند جنگ)، گفتمان ملی‌گرایانه می‌تواند مخالفان سیاسی را به همسویی موقت با رژیم سوق دهد، که ممکن است به کاهش انتقادات یا حتی، همکاری دائمی منجر شود.
  4. انگیزه‌های سیاسی و قدرت‌طلبی: بازیگران سیاسی ممکن است از تصمیم‌های کوچک برای افزایش قدرت خود استفاده کنند، که به تدریج به تمرکز قدرت یا سرکوب منجر می‌شود. نمونه عینی: یک دولت اقتدارگرا ممکن است با وضع قوانین محدودکننده کوچک (مانند سانسور رسانه‌ها) شروع کند و به تدریج این محدودیت‌ها را گسترش دهد.
  5. اثر دومینو و وابستگی مسیر (Path Dependency) : تصمیم‌های اولیه می‌توانند مسیرهای ساختاری یا اجتماعی را شکل دهند که بازگشت از آنها دشوار است. این وابستگی مسیر، شیب لغزنده را تقویت می‌کند. نمونه عینی: پذیرش سیاست‌های اقتصادی پوپولیستی (مانند یارانه‌های گسترده) می‌تواند به کسری بودجه، تورم، و در نهایت فروپاشی اقتصادی منجر شود، که اصلاح این مسیر دشوار است.

شواهد و دلایل گام نهادن برخی فعالین سیاسی در شیب لغزنده 

بسیاری از کسانی که حملات اسرائیل و آمریکا را محکوم کرده اند، نقدشان به رژیم، تنها به «خطاهای بزرگ» محدود شده و از اشاره مستقیم به ریشه‌های استبدادی (مانند ولایت فقیه یا جنایت‌های آن در بیش از چهار دهه) پرهیز کرده اند. این شکل از موضع گیری سیاسی (مطابق با نظریه تحلیل قدرت و گفتمان فوکو، که به خوبی نشان می‌دهد: بازیگران سیاسی تحت تأثیر گفتمان‌های غالبف ممکن است به طور ناخواسته در ساختار قدرت ادغام شوند) به معنای تقویت غیرمستقیم همان گفتمان ملی‌گرایانه رژیم است و چنین رویکری، خواسته و ناخواسته به همسویی با رژیم منجر می شود، به‌ویژه در شرایطی که رژیم از ملی‌گرایی برای بازسازی وجهه خود استفاده می‌کند. برخی از ایشان هم تاکید دارند که استبداد داخلی، زمینه‌ساز تجاوز خارجی می باشد، اما راهبرد مشخصی برای بسیج اجتماعی یا فشار بر رژیم ارائه نمی دهند. با توجه به نظریه هژمونی گرامشی، فقدان استراتژی و راهبرد برای ایجاد فشار علیه رژیم، این دست از محکوم نمودن ها و بیانیه ها را به یک موضع‌گیری صرفاً اخلاقی تبدیل می‌کند، از تاثیرگذاری آن می کاهد و بیشتر، فعالان را در سردرگمی نگه می دارد. اگرچه بیشتر کسانی که در محکوم کردن حملات اسرائیل و آمریکا، همنوا هستند از منتقدان جدی رژیم بوده و مواضع اخیرشان (حمایت از رفراندوم، تغییر قانون اساسی، و اصلاحات ساختاری) نشان‌دهنده فاصله‌گیری از ساختار کنونی است اما با این حال سوابق و موضع گیری های پیشین ایشان  (به ویژه در دهه  ۱۳۶۰) نشان می‌دهد که آنها در شرایط بحران‌های خارجی (مانند جنگ ایران و عراق) از ساختار حاکم حمایت کرده‌اند و چنین سابقه ای می‌تواند به تشدید قطبی سازی و درگیری های اجتماعی دامن بزند و همبستگی فراگیر را دچار خط کشی ها، مرزبندی های جناحی  و گروهی نماید. همچنین استقبال عمومی و همه گیر از بیانیه ها و درخواست های ایشان را (به دلیل پایگاه اجتماعی مرزبندی شده) تضعیف و محدود به گروه های خاص کند. بیانیه های اخیر نیز که یا از سوی تعدادی از این فعالین تدوین شده یا توسط بیشتر ایشان امضا و حمایت شده است، عموما فاقد استراتژی مشخص برای بسیج اجتماعی یا فشار کافی بر رژیم هستند که همین نقص می‌تواند آن‌ها را مستعد مواضع محافظه‌کارانه کند و دستاوردهایش را به سمت اصلاح‌طلبی محدود سوق دهد، نه براندازی. همه ی اینها شواهد و استدلال هایی است که نشان می دهد که تصمیمات سیاسی و موضع گیری این افراد "یک گام در شیب لغزنده" محسوب می‌شود.

راهکارهای اجتناب از سیاست در شیب لغزنده

فعالان سیاسی برای پرهیز از گام نهادن به شیب لغزنده و کاهش مخاطرات آن در سیاست‌ورزی به‌ویژه در رژیم‌های اقتدارگرا، باید از گفتمان‌های هژمونیک رژیم فاصله گرفته و با آگاهی از تاریخچه و پیامد موضع گیری های سیاسی خویش، از افتادن در این دام شیب جلوگیری کنند. راهکارهای کارآمد و موثر در اجتناب از سیاست در شیب لغزنده عبارت است از:

    • تعهد به اصول اولیه: فعالین سیاسی باید به اصول اولیه خویش از جمله آزادی، دموکراسی مشارکتی و حقوق بشر پایبند بمانند و از مصلحت‌اندیشی کوتاه‌مدت یا به عبارتی از همسویی با رژیم‌ برای کسب نفوذ کوتاه‌مدت اجتناب کنند.
    • تقویت گفتمان انتقادی: فعالان سیاسی باید به صراحت بین مواضع خود و گفتمان رژیم تمایز قائل شوند تا از جذب شدن در گفتمان غالب جلوگیری کنند و همواره بر اصول دموکراتیک تأکید نمایند
    • آگاهی‌بخشی عمومی: افزایش آگاهی عمومی درباره پیامدهای بلندمدت سیاست‌ها می‌تواند حساسیت جامعه را نسبت به پیاد موضع گیری ها و تصمیات سیاسی افزایش دهد به ویژه آموزش درباره تاریخچه سیاست‌های مماشات می‌تواند جامعه را نسبت به خطرات تصمیم‌های کوچک آگاه کند.