بازی برد بردِ ترامپ و نتانیاهو در جنگ اسرائیل و ایران

بازدید 1582

2025-06-17

جنگ میان اسرائیل و ایران به لحاظ نظامی و استراتژی جنگی، گسستی است از جنگهای مدرن جهانی اول و دوم تا کنون.  آنچه این جنگ را از دیگر جنگهای قبل از خود متمایز میکند، استفاده از تکنولوژی های جدید و هوش مصنوعی است که میزان دقت و ابتکار عمل را با کمترین استفاده از  پرسنل نظامی نسبت به جنگهای گذشته به مراتب بالاتر می برد. بویژه اسرائیل در استفاده از چنین تکنولوژی در جهان دست بالا را دارد، آنها پس از هفت اکتبر عملکرد موفق هوش مصنوعی در جنگهای متعارف و غیر متعارف را ثابت کردند و این امر مورد توجه آکادمیهای نظامی بین المللی قرار گرفته است. ضربات سنگین و مهلک اسرائیل به زیرساختهای نظامی و شهری ایران در طی هفته گذشته تاکنون، خسارات جبران ناپذیری به آن وارد کرده است.   

ایران نیز در مقابل از این تکنولوژی استفاده کرده و میکند. بیشتر بودجه نظامی ایران در چند سال گذشته به خرید علمِ تکنولوژیهای جدید از روسیه، چین و پاکستان و در مقاطعی هندوستان اختصاص یافته است. همین امر ایران را در رویارویی با اسرائیل علی رغم هدر رفتن بسیاری از موشکهایش یاری کردە، و موفق به وارد کردن ضرباتی سهمگینی در مقایسه با جنگ غزه و لبنان به اسرائیل شده است. اهداف کوری که ایران آن را تاکنون هدف قرار داده و بیشترشان مناطق مدنی است، باعث برجسته تر شدن تلفات اسرائیل در بعد تبلیغاتی و رسانه ای میشود.

اما چه چشم اندازی برای این جنگ میتوان متصور شد و چه کسی از این جنگ برنده بیرون خواهد آمد؟   

در حالی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در هفته‌های اخیر تلاش دیگری برای دستیابی به توافق هسته‌ای جدید با ایران انجام داده است ، او به طور یکجانبه در سال ۲۰۱۸ از توافق برجام خارج شد توافقی که دولت اسرائیل نیز آن رد کرده بود. اکنون هر دو طرف ممکن است بتوانند به یک بازی برد-برد دست یابند. اسرائیل می‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را از طریق حملات خود نابود کند یا حداقل آن را برای سال‌های زیادی به عقب برگرداند، و ترامپ، در مواجهه با فشار نظامی، هنوز می‌تواند به یک معامله، یعنی یک توافق جدید، امیدوار باشد. حداقل، این چیزی است که رئیس جمهور آمریکا گفته است.

برای دولت نتانیاهو، این حمله در حال حاضر چندین مزیت دیگر دارد: ائتلاف او به دلیل مسائل مهم مورد اختلاف در داخل در آستانه فروپاشی است. اکنون، در مواجهه با تهدید ایران، نخست وزیر می‌تواند خود را به عنوان ضامن امنیت اسرائیل به تصویر بکشد، به وحدت ملی متوسل شود و به نوعی از مخمصه رهایی یابد. زیرا در مبارزه با تهدید ایران، نتانیاهو می‌داند که از حمایت اکثریت قریب به اتفاق اسرائیلی‌ها برخوردار است.

 

تشدید فعلی تنش‌ها همچنین باعث حواس‌پرتی می‌شود: در نوار غزه، سازمان ملل و سازمان‌های حقوق بشری، اسرائیل را به استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی و خالی کردن بخش‌های بزرگی از این سرزمین از سکنه متهم می‌کنند. احتمالاً انتقادات فعلاً فروکش خواهد کرد و فشار بین‌المللی تا حدودی کاهش خواهد یافت.

این موضوع همچنین در مورد یکی از مسائل اساسی در مناقشه خاورمیانه، یعنی تأسیس یک کشور فلسطینی، که دولت نتانیاهو آن را رد می‌کند، صدق می‌کند. قرار بود کنفرانسی در نیویورک که هفته آینده به ابتکار فرانسه و عربستان سعودی برگزار می‌شود، این موضوع را پیش ببرد. اکنون تا اطلاع ثانوی به تعویق افتاده است.

بنظر میرسد بازنده اصلی این جنگ ایران باشد. کشوری که تا پیش از هفت اکتبر ادعای تسلط و حکمرانی بر لبنان، عراق، سوریه، لبنان، یمن و نوار غزه داشت، هم اکنون توان حفظ امنیت نه تنها شهروندانش بلکه عوامل و فرماندهان میدانی اش را ندارد. جمهوری اسلامی در خوشبینانه ترین حالت ممکن باید به توافقی با آمریکا تن دهد که نه تنها مراکز هسته ایی بلکه موشکهای دور برد اش را نیز تعطیل و نابود کند. آنها سرزمینی سوخته و آسیب پذیر به حاکمان ایران تحویل خواهند داد. آنها ایرانی سوریه ایی شده تحویل خواهند گرفت که سالها مخالفان اش را از آن میترساند. آنها خود کمر به نابودی و خودبراندازی بستند. ایران به لحاظ داخلی بعد از جنبش ژینا فروپاشید و از بُعد خارجی نیز پس از جنگ با اسرائیل. حاکمان ایران تنها یک گزینه دارند آنهم تسلیم مطلق. تسلیمی که نزذیک ترین عواقبش فروپاشی از درون است. اما در صورت تسلیم نشدن زیر آوارهایی که بر سرشان یکی پس از دیگری پایین می آید جان میدهند. در آن صورت فردایی که برای ایران متصور میشود حکومتی ضعیف، محدود شده و به نوعی تحت قیومیت خواهد بود. در واقع نه فرادیی وجود دارد نه اندک صبری برای صبح. آنچه امروز در ایران می بینیم تنها نتیجه عملکرد جمهوری اسلامی نیست بلکه بخشی نیز به عهده نخبگان و روشنفکران راستگرا و به اصطلاح ایرانشهری است که حضور جنایت آمیز ایران در عراق و سوریه و لبنان را بواسطه تعمیق عمق استراتژیک ایران توجیه و تئوریزه میکردند. بیگمان امروز نیز باید به راستگرایان اسرائیل و اعراب این حق را بدهند  که با حضور در ایران عمق استراتژیک خود را بیشتر تعمیق میبخشند.