پس از پیام تاریخی عبداللە اوجالان خطاب به حزبی کە چهار دهە پیش خود از بانیان اصلی اش بود و از آنها خواست به پروسه صلح بپیوندند و در صورت فراهم شدن شرایط از جانب دولت ترکیه، اسلحه های خود را بر زمین بگذارند. امری که با استقبال دولت ترکیه، دولتهای منطقه، جامعه جهانی و سازمان ملل مواجهه شد. در مقابل نیز حزب کارگران کردستان ترکیه با انتشار پیامی دعوت رهبر زندانی خود را اجابت کرده و با اعلام آتش بس یکطرفه بر زمین گذاشتن سلاح را به آزاد کردن و حضور فیزیکی اوجالان در کنگره حزبی خود منوط کرد.
هرچند مذاکرات صلح میان ترکها و حزب کارگران کردستان در دو دهه اخیر چندین بار سابقه داشته و با شکست روبرو شده است. اما به نظر میرسد مذاکرات صلح این بار به دلایل داخلی سیاسی در ترکیه و فشاری که در سیاست خارجی متحمل میشود، جدی تر از پیش است. بطوریکه انتظار میرود مذاکرات صلح که از دو سال پیش شروع شده است حتی به آزادی اوجالان نیز منجر شود.
اما پرداختن به دلایل تن دادن ترکیه و سود و زیان طرفین به چنین صلحی مد نظر نگارنده نیست. آنچه مطمح نظر این نوشتار است. سیاستهای دولت ایران در قبال کردها در ایران و مقایسه آن با ترکیه است. ترکیه در حالی پروژه ی صلح با کردها را دوباره آغاز کرده، که درگیری و مبارزه مسلحانه کردها در طول چهل سال گذشته بدون وقفه چشمگیری ادامه داشته و همین نیز باعث دور شدن ترکیه از اتحادیه اروپا شده، همچنین باعث خسارات زیانباری به اقتصاد این کشور شده است. درگیری و تقابل ترکیه با کردها باعث ایجاد شکافی بزرگ میان کردستان و دیگر مناطق اش شده است بطوریکه حزب کارگران کردستان موفق میشود در شرایط عادی بین هشت تا ده هزار نیروی گریلا را مسلح و آماده مبارزه کند.
در حالی ترکیه سالهاست رهبر حزب کارگران کردستان را در زندان نگه داشته و به وی برای آغاز پروژه صلح و انجامش متوسل میشود که در ایران بسیاری از رهبران کرد ترور می شوند. در حالی ترکیه با پیگیری سیاست پراگماتیستی تلاش دارد روابط خود با کردها را بهبود ببخشد که حکومت ایران در سال ۱۴۰۱ شاهد بروز و رشد جنبشی بود که پایگاه اصلی اش کردستان بود را کماکان سعی بر مارژینال کردنش دارد. حتی طرح دو فوریتی اجرای بند ۱۵ قانون اساسی آموزش زبان مادری را در مجلس رد میکند و آن را عامل ناامنی قلمداد میکند.
پیش گرفتن سیاست مصالحه و مذاکره از جانب ترکیه در گذشته نیز چند بار صورت گرفته اما به دلایل سیاسی و بهره برداری موقت و کوته اندیشی حاکمان ترکیه و همچنین برخی جریانات تندرو در حزب کارگران کردستان به بن بست و جنگ دوباره منجر شده است.
اما مذاکرات پیش رو جدی تر از پیش پی گرفته میشود. سیاستگذاران ترکیه به این امر واقف اند که تا یه دهه دیگر معادلات و تحولات سیاسی در منطقه دستخوش تغییرات زیادی خواهد شد. تغییراتی که هم سویه ژئوپلتیک و هم انرژی و منطقه ایی دارد. آنها میدانند که امنیت کشورهای اروپایی و کشورهای حوزه مدیترانه و شمال آفریقا بیشتر از پیش در خطر است و هرکدام از اینها دنبال ائتلاف سازیهای جدید جهت حفظ امنیت خود هستند. اسرائیل با نفوذ در عمق سوریه و نزدیکی اش با کردها برای ترکیه خطری امنیتی محسوب میشود. به انجام رساندن کمربند داوود اسرائیل را به همسایگی ترکیه میرساند. امری که بازو و بازیگر اصلی اش کردها خواهند بود. بیشتر نگرانی ترکیه در این مورد کردستان بیست میلیونی در شرق ترکیه و برخی شهرهای بزرگ مثل استانبول است که با بیشتر سیاستهای حزب کارگران کردستان ترکیه همراهی میکنند و همین امر باعث نگرانی امنیتی ترکیه از سازماندهی حزب کارگران شده است.
دولتمردان ترکیه با علم به این موارد نیک میدانند، بدون حل بزرگترین بحران داخلی اش با کردها نمی توانند آنطور که بایسته است در معادلات منطقه ایی و امنیت جهانی نقش بازی کنند، آنها به این نکات رسیده اند که در تقابل با گرایشات فاشیستی یک کشور، یک ملت همگون و یک زبان نمادهایی دیگر شکل گرفته است. آپو در مقابل آتاترک، علامت پیروزی در تقابل با علامت گرگهای خاکستری، زبان کردی در مقابل ترکی. چنین تقابل هایی در بیست سال گذشته بجایی رسیده که توجه به احقاق حقوق ملی کردها به کارتی انتخاباتی تبدیل شود، کارتی مهم که در گذشته فقط اسلامگرایانی مانند اردوغان از آن استفاده میکردند اما حالا ملی گرایانی مثل کمال کلیچدار اغلو نیز به آن متوسل میشوند. اما در همسایگی ترکیه، ایران نیز در کنار یکی از بحرانهای بیشماری که دارد، در یک مورد با ترکیه اشتراک دارد آنهم بحران هویت و تقابلی است که با کردها و کردستان دارد. رفتار ایران و ترکیه در قبال کردها دارای اشتراکات زیادی است. همچنین رفتار کردها در این دو کشور در برابر دو دولت مزبور از اشتراکاتی برخوردار است.
اشتراکات ترکیه و ایران
هر دو دولت در قبال کردها از هر گونه سیاست سرکوب، اختناق، اسمیلاسیون، عقب نگه داشتن، مزدورسازی و موازی سازی اجتناب نکرده و در این راستا بودجه های کلان مملکتی را به سیاستهای مزبور اختصاص داده اند. در هر دو کشور سعی میشود بلحاظ گفتمانی از طریق پیگیری حقوق شهروندی فردی، کردها را به مشارکت در سیاست ترغیب و توجیه کنند. سیاستهایی که بیش از یک قرن در ترکیه و ایران نتیجه معکوس داشته است. مقاومت کردها و جنبش اش نه تنها در نتیجه چنین سیاستی تضعیف نشده بلکه در مواقعی کلیت حاکمیت این در کشور را نشانه رفته اند.
تفاوتهای ترکیه و ایران
سیاستهای ایران در برابر کردها همان خط مشی است که پس از شکل گیری ایران نیمه مدرن در عصر رضاخان شکل گرفته است. سیاستی که حتی با انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ نیز تغییری در آن صورت نگرفته است. پس از انقلاب، زبان اصلی و رسمی زبان فارسی است، هیچ حزب و گروهی تحت نام کرد و کردستان اجازه بروز ندارد. در ابتدا تحت لوای امت اسلامی و بعدتر ایران برای همه ایرانیان، سیستم متمرکز رضاخانی را بیشتر تقویت کردند.
اما در ترکیه طی دو دهه اخیر اجازه تشکل و تحزب به کردها درچهارچوب قانون اساسی ترکیه داده شده. هر چند رشد این احزاب با موانعی روبرو بوده و در مواردی سرکوب و منحل شده اند اما راه برای تشکیل حزب جدید کماکان باز بوده است. بطوریکه در چندین انتخابات حزب کردها به جناحی تاثیرگذار در پارلمان ترکیه تبدیل شده اند.
تفاوت دیگر برگزاری منظم انتخابات محلی شهرداریها در ترکیه است، در این مورد نیز کردها مشارکت فعالانه ایی دارند و در بیشتر شهرهای کردستان با رای بالا شهرداریها را در اختیار دارند. هرچند برخی از این شهردارها گاهی به دلایل سیاسی از جانب اردوغان کنار گذاشته میشوند و برای آن قیم انتخاب میکند.
در واقع قانون اساسی ترکیه در مقایسه با ایران نامتمرکزتر و بازتر است. همین تفاوت باعث مشارکت هر چند محدود کردها شده است. امری که در قانون اساسی ایران جایی ندارد و هرگونه تلاشی در این مورد به تجزیه طلبی ترجمه و تفسیر میشود. تفاوت دیگر در اپوزسیون دو کشور است. بیشتر نیروهای اپوزسیون در ترکیه در برابر کردها موضعی ارتباطی و مشارکت جویانه دارند. بویژه جریانات چپ در ترکیه از جنبش کردستان حمایت کرده و میکنند. بطوریکه چهره های شاخصی همچون اسماعیل بیشکچی و چنگیز جاندار و بسیاری دیگر در این راه هزینه داده بر افکار عمومی ترکیه تاثیرگذار هستند. جریان روشنفکری در ترکیه نیز از این امر مستثنی نیست.
اما در ایران جریانات اپوزسیون داخلی و خارجی در قبال کردها و حقوقشان تفاوت چندانی با دولت مرکزی ندارند. گاهی نیز سیاستهای سرکوب دولت مرکزی ایران در برابر کردها را کافی نمیدانند. جریان روشنفکری نیم بند ایرانی نیز همانند اپوزسیون اش، علاقه ایی به پرداختن به مساله کردها ندارد.
کردها در ترکیه
کردها در ترکیه علی رغم وجود مذهب تسنن و علوی و وجود لهجه های مختلف زبان کردی، طی چهار دهه اخیر تنها توسط یک سازمان تشکل و انسجام یافته اند آنهم حزب کارگران کردستان به رهبری اوجالان بوده است. هر چند در مقاطعی آکپ به رهبری اردوغان توانسته با استفاده از گرایشان مذهبی مردم کردستان، بخشی از آرای آنها را بگیرد اما در بزنگاههای تاریخی این حزب کارگران بوده که توانسته کردستان را سازماندی کند. حزب کارگران بلحاظ گفتمانی فرازو نشیب های زیادی طی کرده، از تلاش برای تأسیس کشور کردستان بزرگ در هر چهار بخش به حکومتی نامتمرکز و در انتها به کنفدرالیسم دمکراتیک و خود مدیریتی رسیده است. دگردیسی و تغییری که حداقل در کردستان ترکیه بخوبی از عهده آن برآمده و توانسته آن را در جامعه نیز تبیین و توجیه کند. هرچند چنین تغییر گفتمانی از گزند ملی گرایان کرد بدور نمانده است. آنها حزب کارگران را به عقب نشینی و انحراف از پروژه ملت ـ دولت سازی کردستان متهم میکنند. اما این حزب راه خود را در پیش گرفته و از همین طریق نیز توانسته کردستان در سوریه را سازماندهی کند.
کردها در ایران
در حال حاضر مردم کردستان در ایران از بخشهای دیگر کردستان ملی گراتر هستند. در طول سالهای گذشته بمراتب از از طریق کنشهای مختلف برای، تثبیت فدرالیسم در عراق، همدردی با کوبانی و رفراندوم استقلال کردستان، این امر را نشان داده اند و حتی مردم کردستان در عراق و ترکیه را به عدول از اصول ملی متهم میکنند. مردم کردستان در ایران غلظت مذهبی بخشهای دیگر را ندارند و بیشتر از پیش از مذهب رویگردانند. اما کردها در این بخش اجازه هرگونه تشکل و سازماندهی ندارند. آنچه آنها را متشکل و سازماندهی میکند، احزابی هستند که اجازه بروز قانونی ندارند و در ایران غیر قانونی و محارب محسوب میشوند.
احزاب کرد در ایران علی رغم غیرقانونی بودنشان از نفوذ زیادی در میان مردم کردستان برخوردارند. هرچند آنها مانند حزب کارگران کردستان در ترکیه، بلحاظ نظامی در منطقه ایی که زیر سیطره شان باشد تجمع ندارند و در واقع در محاصره اقلیم کردستان هستند، اما تاکنون توانسته اند ارتباط خود با جامعه هدف را حفظ کنند. آنها توانسته اند طی ۲۵ سال اخیر طی فراخوانهای مشترکی نزدیک به ۲۰ اعتصاب موفق برگزار و شهرهای کردستان را به تعطیلی بکشانند.
اما مشکل اصلی این احزاب نبود ابتکار عمل سیاسی است. عمل سیاسی مانند فراخوان اعتصاب و برگزاری مراسمات کارناوال گونه بیشتر عملی سیاسی واکنشی بوده تا کنش گری سیاسی مشخصی که نقطه عزیمت را خود مشخص کرده باشند.
بیشتر این احزاب با طرح فدرالیسم برای آینده ایران توافق نظر دارند اما تاکنون موفق نشده اند این ایده را در ایران تبیین کنند و در ان جهت ائتلاف سازی کنند. حتی در جریان جنبش ژینا و پس از آن به دلیل انفعال و اشتباهات سیاسی اقبالی که پیشتر در میان برخی جریانات اپوزسیون به فدرالیسم داشتند را از دست دادند.
ترکیه و حزب کارگران ترکیه در حالی پروژه صلح را کلید زده اند که طی چهار دهه اخیر هزاران نفر از دو طرف جان یکدیگر را گرفته اند. دلیل آغاز پرژه صلح هرچه باشد و آینده آن نیز اگر به شکست منجر شود اما اثبات این امر است که دولت ترکیه وجود و بازیگری کردها را به رسمیت شناخته است. این در حالیست ایران که سالهاست با این بحران روبروست کماکان به انکار کردها ادامه میدهد. در حالی ترکیه سالهاست رهبر حزب کارگران کردستان را در زندان نگه داشته و به وی برای آغاز پروژه صلح و انجامش متوسل میشود که در ایران بسیاری از رهبران کرد ترور می شوند. در حالی ترکیه با پیگیری سیاست پراگماتیستی تلاش دارد روابط خود با کردها را بهبود ببخشد که حکومت ایران در سال ۱۴۰۱ شاهد بروز و رشد جنبشی بود که پایگاه اصلی اش کردستان بود را کماکان سعی بر مارژینال کردنش دارد. حتی طرح دو فوریتی اجرای بند ۱۵ قانون اساسی آموزش زبان مادری را در مجلس رد میکند و آن را عامل ناامنی قلمداد میکند. این امر حتی در میان بیشتر اپوزسیون کارتنی نیز وجود دارد از حالا که قدرتی نیز ندارند برای کردها شاخ و شانه میکشند و سودای بازگشت به گذشته دارند.