جنبش «ژینا» ؛ خط بطلانی بر بازگشت امر کهنه

بازدید 390

2024-03-13

بررسی تمایزات، عینیت ها و رویه های پیش روی جنبش

همه میدانیم از همان نیمه ی اسفند ۱۳۵۷ با انتقاد خمینی از دولت موقت؛ «بدن زنانه، جرم تلقی شد.» در همان نخستین گام، نیمی از جامعه زنان با ابزار ایدئولوگ حجاب (در فرآیند تزکیه ی اسلامی) پاکسازی، انکار و سانسور شدند. رویه ای که تا به امروز ادامه دارد. اما مسئله در همین حد متوقف نمی شود چرا که علاوه بر سِتاندن امکان شغلی و سلب حقوق صنفی - اجتماعی زنان، حجاب اجباری به مثابه شکلی از سرکوب ِآزادی فردی و حتی پیش رونده تا انکار ِحقوق اتنیکی و ماهوی اقوام در ایران عمل می کند.

هرچند به درازای این رویه، ایران همواره شاهد اَشکالی از اعتراض با شدّت و حدّت های گوناگون بوده اما در دیماه ۱۳۹۶ بود که ویدا موحد با برداشتن نمادین روسری از سر، سبب خلق اعتراضاتی دنباله دار با نام «دختران خیابان انقلاب» شد. بعدتر و در این تواتر، اتفاقی ناگوار رخ می‌دهد که متمایز با تمام نمونه های رخ داده ی قبل از خود است. این اتفاق؛ کشته شدن ژینا (مهسا) امینی دختر جوان کوردی به دست نیروهای گشت ارشاد در پایتخت ایران است. همان نقطه عطف (متمایز) اعتراضات دنباله دار از این حیث که: محرک خیزشی نه فقط یک اعتراض در شهریور ۱۴۰۱ شده که دامنه آن به وسعت ایران، توان جلب ِمشارکت اش به اندازه ی همبسته سازی عموم اقوام، اتنیک ها و مذاهب، همچنین میزان رادیکال بودن اش، بیشتر از هر حرکت اعتراضی قبل از خود است. در هر نوع خوانش و قرائت از این عطف (در سیر کوشش های صورت گرفته طی بیش از یک دهه اخیر) می‌توان به روشنی و با قاطعیت گفت که: «خیزش مردمی ژن، ژیان، آزادی؛ خط بطلانی است بر بازگشت امر کهنه»

بررسی تمایزات

مقصود از امر کهنه؛ نگاه ِ چرخه وار تقلیل گرایانه و صورتبندی های کوته بینانه به مسئله ی آزادی فردی و کرامت انسان ها است که آگاهانه یا ناآگاهانه سبب گشته تا به مطالباتی از جمله حق ِپوشش ِاختیاری، عدالت در نرخ مشارکت ِاقتصادی زنان و یا بهبود ِ وضعیت ِامنیت آنها، کاهش یابد!

اگر چه هنگام بررسی خیزش عمومی شهریور ۱۴۰۱ نمایان است که آغازگر آن، اعتراض به حجاب اجباری از سوی زنان است و به لحاظ ساختاری و رِتوریک ممکن است مولد این ایده باشد که از دل فضای صرفاً اعتراضی جامعه ی زنان پدید آمده، اما در واقع نمود واضحی از بیداری کنشی عمومی با خواست تماماً «آزادیخواهانه» است و تاییدی بر داعیه ی: «بازگشت امر سیاسی» به جای امر کهنه.

  این امر سیاسی متناظر است با  پیدایش هژمونی ای فراگیر که توان لازم برای تصعید (پالایش) رابطه ما / آنها  از شمایل آنتاگونیستی دشمنانی بی هیچ زمینه ی مشترک به شکل سازنده ی آگونیستی رابطه ای رقابت جویانه را دارد که در آن ما / آنها  «سیاسی» می شود به این معنی که دیگر رابطه دوست / دشمن نیست و می کوشد با تقویت و تکیه بر اشتراکات سیاسی، نخست مانع از هرگونه گرایشات تقلیل گرایانه ی وضع موجود شود و نیز انرژی لازم برای طرد (اضمحلال) و رویارویی با سایر هژمونی های ِمنحرف را تولید و نیز بازتولید کند و حفظ و تثبیت آن را ممکن سازد.

در این مرحله از شرایط کنونی جامعه ناظر به خیزش شهریور ۱۴۰۱ همزمان با بازگشت امر سیاسی، تعریف تازه از «آنها» ، مفهوم شرطِ امکانِ ما می باشد. شکل سیاسی این تعریفِ نو، توانسته با ریشه کن کردن آنتی تزهای هراس انگیز ِدینی، اخلاقی، اقتصادی و ... پدیدآورنده ی اِجماعی فراگیر در خصــوص «محـتمل الوقوع بودن امکان اســتقرار تغییر» در این مقــطع زمانی-روانی باشد. همزمان عنصرهای شور و عقل هر دو از رانه های وضع موجود است که نه تنها در تضاد با یکدیگر نیستند بلکه بنا به پویایی ِشرایط ]و نه بر اساس اَمر متعالی یکی بر دیگری اولویت می یابد

عینیت های بارز

بارزترین وجه تمایز خیزش ِ «ژن، ژیان، ئازادی» ناظر به تمام ِاعتراضاتِ پیش از خود، عینیت یافتگی ِصورتی از «ژوئیسانس یکپارچه» است نه در قالب ِفرد، بلکه در رشته‌ ای از روابط اقدامات مشترک در جامعه سراسر ایران که به نوعی نیز، برونزد بخشی از فانتزی های سیاسی همان جامعه است. و حتی زمانی که از آن سخن گفته می شود، به نحوی، بازتولید همین لذت و اثر تقویتی آن در حفظ هژمونی غالب است. وجه دیگر این جنبش (که ناشی از ظهور همان لذت یکپارچه است) این است که هرگونه مخالفت یا رویارویی با هژمونی موجود را به نوعی مخالفت با امر خیر تبدیل کرده است. در همان حال نیز توانسته نگاه جامعه ی جهانی را به شکلی خاص به این خیزش، معطوف نگه دارد.

رویەهای پیش رو

   تمایزات اشاره شده و عینیت های صورت گرفته در متن خیزش شهریور ۱۴۰۱ ، از طرفی اگر چه نشان از میزان بالای توان ِ رادیکال دارد اما مسلماً باید دقت داشت که با شرایط انقلابی فاصله دارد و نیازمند امتدادی بیشتر برای پدید آوردن سایر الزامات مورد نیاز «تغییر سیاسی مطلوب» است. از طرف دیگر نیز، درست است که صدای مروجین هراس انگاری با رمز تجزیه خواهی، استقلال طلبی و ...  به صرافت افتاده اما ریشه ی آن به تمامی نخشکیده است و تغییر آنی ِ برخی روابط در جریان جنبش و مناسبات در همسایگی آن، می‌تواند فضایی ایجاد نماید تا این صدای ریاکار به نفع ِ قدرت حاکم فریاد برآرد و با منحرف نمودن ِخیزش از مسیر درست، آن را تا مرز توقف، هدایت کند. از همین رو باید با تکیه بر شَور عُقلایی در مدیریت عنصر سرکشِ شور، قویا تلاش شود  که با حفظ رابطه ی درست ما / آنها و اصلی ترین دستاوردش یعنی همبستگی علاوه بر جلوگیری از انحراف مسیر خیزش و خفه کردن سوء ظن ها، ادامه حرکت آن را ممکن نمود.

دیگر رویه ی خطرناک پیش روی جنبش، سنت عدم پیش بینی های مورد نیازِ امتدادِ خیزش و فقدان نقشه راه لازم است که متاثر از آن: خیزش با این میزان از انرژی حتی در بالاترین حد ممکن نیز دچار فرسایش می شود. حالتی که در آن؛ با فروکش غَلَیان ِ شور ِ رادیکال ِجامعه، انتقادات ِدرونی و البته به حق سر بر آورده و این بار، امکان انحراف و توقف خیزش به نحوی دیگر از جنس ِ خودزنی ِناشیانه و غیرقابل پذیرش رقم می‌خورد! انحراف بدین سان که بخش قابل توجهی از نیروهای رادیکال  ِ در قلب جنبش، دچار سرخوردگی می‌شود و احتمال ِدست زدن به اقدامات صرفاً احساسی سرکشانه تقویت می‌شود. همچنین توقف ِخیزش، به سبب ِ از دست رفتن تمام دستاورد ها اجماع عمومی متاثر از بر هم خوردگی تعادل عناصر شور / عقل در بطن جنبش و فروپاشی موتور محرک جنبش همبستگی. روشن است که خیزش «ژن، ژیان، ئازادی» ناگزیر به رویارویی با این رویه ها است، پس ناچار به یافتن رهیافتی برای عبور از این تصادمات نیز هست.

 

  • مراحل یا جابجایی های مسیر خیزش که باید در امتداد آن حرکت کند کدام ها هستند؟

اعتراضات خیابانی در اشکال منطقه ای، سراسری و ... / اعتصابات / دفاع مشروع / تحرکات پارتیزانی و ...

  • شرایط  یا وجوه تعیین کننده زمان مناسب این جابجایی ها  از مرحله ای به مرحله دیگر کدام است؟

 ایجاد هژمونی مورد نیاز هر مرحله / میزان بسامد لازم برای جلب توجه جامعه بین المللی / ضریب ریزش، تزلزل یا فرسایش نیروهای سرکوبگر و ...

  • نحوه ورود و خروج در هر مرحله، همچنین سمت و سوی آن، چه ها است؟

طیف ها و جریانهای حاضر در متن خیزش / ژئوپلیتیک مناطق / نوع تمرکز نیروهای محلی و ... 

  • عوامل تاثیرگذار درونی و بیرونی[بر جنبش و نوع تاثیر آن، کدام ها است؟

رویکرد جامعه بین الملل در خصوص نوع منازعه، هژمونی غالب ِدرونی جامعه و ... 

این پرسش ها، مهم ترین سوالاتی است که یافتن پاسخ آن؛ همان رهیافت ممکن  و نه قطعی است که حیاتِ جنبش و سرنوشت جامعه، عمیقاً به آن بستگی دارد. در عین حال نیز، در هم تنیدگی بسیاری از عوامل ِ درون و بیرون ازجنبش موجب سختی ِدستیابی به پاسخی روشن برای آنها است. اما این امر، نه فقط ضرورتی در لحظه ی اکنون به صرف همزمانی با جنبش زن زندگی آزادی است بلکه، در هر زمان دیگر و در هر شکل از، خیزش و قیام مردمی، محتوم به روبرو شدن دوباره با آن هستیم و تا یکبار و برای نخستین بار پاسخی روشن بر اساس اقتضائات زمانی-مکانی-روانی برای آنها نیابیم؛ در قالب ِ فرمول ِبدون ِدستاورد ِ «جنبش برای جنبش» جان می‌دهیم و به قول ژیژک: « همه اش طوری عمل می کنیم که ثبات دیگری بزرگ را حفظ کنیم.»