ترجمه ناهید بهمن پور
مهاباد
از قبل مشخص نبود مهاباد روزی یکی از کانون های اصلی ناسیونالیسم کرد بشود و این جنبش به جریانات سلیمانیه برگردد. بی شک این نقشی بود که مهاباد در خلال جنگ جهانی دوم و کمی بعد از آن به عهده داشت.
مهاباد در حد فاصل کردستان سنی مذهب در شمال و کردستان شیعی مذهب در جنوب قرار دارد منظور دو منطقه سنی و شیعی مذهب کردستان ایران است. رضا شاه نام قبلی آن را که ساوجبلاغ بود به مهاباد تغییر داد. در سال ۱۹۴۵ [۱۳۲۴] مهاباد شهر کوچکی بود با ۱۵۰۰۰ نفر جمعیت و از نظر اداری جزو توابع ارومیه محسوب میشد تا آن زمان این شهر هرگز نقش سیاسی یا تجاری مهمی نداشت. مسافرانی که در قرن یازدهم میلادی از مهاباد گذشته اند، آن را قصبه کوچکی با ۵۰۰۰ نفر جمعیت توصیف کرده اند.
امروزه جمعیت مهاباد کمی افزایش یافته است اما با دیدن این شهر فقير، تقريباً متروك و کثیف - که تعداد معلولانش به نحو چشم گیری زیاد است نمی توان تصور کرد که مهاباد میتوانست روزی «پایتخت» جمهوریی بشود که ابر قدرت ها را نگران کند.
خانواده قاضی محمد
خانواده قاضی محمد که شیخ و قاضی بودند در شهر كوچك مهاباد قام والایی داشتند. در سال ۱۸۳۰ جد قاضی محمد، یعنی شیخ المشايخ جلسه نی از رؤسای اصلی عشایر منطقه در روستای او با تو (هو تو)، در نزدیکی دیوان دره تشکیل داد. منظور از این گردهم آئی تشکیل جبهه متحدی» علیه انگلیس ها و آزادی کردستان بود(۱) در سال ۱۹۱۶ به هنگام دفاع از مهاباد در برابر مهاجمان ترك و روس قاضی فتاح (۱۹۱۶-۱۸۳۲)، عموی پدر قاضی محمد، نقش بزرگی ایفا کرد و سرانجام او و یکی از پسرانش به دست روسها کشته شدند. قاضی علی پدر قاضی محمد (وفات ۱۹۳۴به دانشمندی مشهور بود و برادرش که سیف القضات (وفات (۱۹۴۴) نام داشت در سال ۱۹۲۰ سازمان ناسیونالیستی مخفینی را به نام «جنبش محمد بنا نهاد. این سازمان با جنبش شیخ محمد خیابانی در آذربایجان ارتباط داشت در همین دوره بود که سيف القضات شعری درباره «انقلاب» تبریز در روزنامه آذربایجان منتشر کرد. خانواده قاضی محمد که روشنفکر مذهبی و ملی گرا بودند، دهانی چند در منطقه بوکان در تملک خود داشتند و از خانواده های مالک ثروتمند به شمار می آمدند.
اشغال ایران توسط روسها و انگلیس ها
اشغال ایران توسط نیروهای روس و انگلیس در سال ۱۹۴۱ «شانس تاریخی مهاباد بود. در این تاریخ نیروهای روسی پس از گذشتن از مرز خوی و ماکو را اشغال کرده به سمت جنوب تا بانه و سنندج که موقتاً به اشغال آنان در آمده بود. پیشروی کردند سپس از راه اشنویه میاندواب واقع در چند کیلومتری. شمال مهاباد عقب نشستند. انگلیس ها ابتدا کماندوهای خود را در تأسیسات نفتی پیاده کردند و پس از بازگشت روسها جنوب خوزستان تا کرمانشاه را در مسیر جاده بغداد خانقین - تهران - سنندج به اشغال خود در آوردند. نواحی بین دو حوزه اشغالی یعنی مهاباد سردشت بانه سقز دیوان دره مناطقی بود که هیچ قدرتی بر آنها حاکم نبود. این قسمت به نوبه خود به دو منطقه نفوذ تقسیم میشد روسها در شمال و در اطراف مهاباد و انگلیس ها در جنوب. (۲)
انگلیس ها، کردها و روسها
پس از گذشت ۲۵ سال از جنگ جهانی اول، برخی از افسران انگلیسی وسوسه میشوند که دسایس اسلاف خود را که در جنگ جهانی اول متداول بود مجدداً به کار گیرند ولی کمیته فرماندهان ستاد انگلیسی و قدرت های نظامی و غیر نظامی انگلیسی در ایران طی دو یادداشت این افسران را به رعایت نظم فراخواندند. مضمون این یادداشت ها چنین بود هدف دولت بریتانیا حمایت از دولت مرکزی ایران است و به هیچ وجه نباید به نفع کردها مداخله کنیم زیرا جنبش کردها به خودی خود ارتجاعی بوده ما نمی توانیم آن را کنترل کنیم هر مداخله ای از جانب ما جز این که نیروهای انگلیسی را در کشمکشهای بی فرجام بین قبایل و اشخاص درگیر کند. نتیجه دیگری ندارد همچنین در این یادداشت کمیته فرماندهان ستاد یادآور میشود که مداخله انگلیسها به نفع کردها در ایران ترکیه..... فوراً موجب عكس العملهایی از طرف نیروهای اشغالگر روسی می شود.(۴) برای انگلیس ها اشغال ایران به دلایل استراتژيك صورت گرفت و قرار بود پس از اتمام جنگ به اشغال خود پایان دهند از این رو آنها می بایست بکوشند که حتی الامکان روابط خوبی با کردها برقرار کرده برای حفظ نظم از چیزی فروگذار نکنند و نیز امکاناتی فراهم آورند تا وسایل و تجهیزاتی که به روسیه ارسال میشد بتواند بلامانع در جاده استراتژيك بغداد - خانقين - کرمانشاه - همدان - تهران حرکت کند. انگلیس ها به زودی دریافتند که رفتار دولت شوروی آن طور که انتظار می رفت نیست و واداشتن روسها به تخلیه شمال ایران پس از جنگ کار آسانی نیست و دیگر آن که آذربایجان به خواست خود مبدل به يك جمهوری تازه اتحاد شوروی خواهد شد. علی رغم پیامدهای نامساعدی که تخلیه نکردن شمال ایران و مساله آذربایجان در بر داشت دولت بریتانیا در اواخر سال ۱۹۴۱ و اوائل سال ۱۹۴۲ معتقد بود که پذیرفتن این شرایط بهتر است. زیرا برای آن دولت امکان نداشت که مانع شوروی در به دست آوردن سرزمین های تازه ای در شمال ایران جهت حفظ مرزهای جنوبیش بشود دولت انگلیس همچنین متذکر میشد که اگر ما جنگ را ببریم روسها دین بزرگی بر ما خواهند داشت و حال آن که هر حادثه می اتفاق بیفتد ما چیزی را مدیون ایرانیان نیستیم. (۴) نتیجه چنین رفتاری این بود که قاضی محمد رئیس جمهور آینده جمهوری کردستان به طرف روس ها کشیده شود.
قاضی محمد و روسها
برای اولین بار در تاریخ ۲۵ سپتامبر ۱۹۴۱ یعنی درست يك ماه پس از اشغال ایران توسط روسها و انگلیس ها دو افسر آمریکایی و انگلیسی در مهاباد به دیدن قاضی محمد رفتند قاضی محمد طرح «وحدت کردستان» را برای آنها تشریح کرد و پرسید که چگونه میتواند با سرفرماندهی انگلیس تماس برقرار کند؟ به برقراری چنین ارتباطاتی تشویق نکرد. به دنبال این برخورد ناخوشایند بود که قاضی محمد مذاکرات سیاسی خود را با روس ها شروع کرداد. برای بار دوم و این دفعه به طور قطعی قاضی محمد و چند تن از افراد با نفوذ و معتبر کرد به باکو دعوت شدند.
اولین سفر معتمدان کُرد به باکو (نوامبر ۱۹۴۱)
بر حسب برخی روایات پس از آن که روسها دریافتند که انگلیس ها جلسه ای با معتمدان کرد در بوکان تشکیل داده اند. حدود سی تن از معتمدان کرد را توسط دو افسر مسلمان ،روس اهل آذربایجان شوروی به نام های میر اسلان اف و علی اف ربودند و سوار اتومبیلی کردند که به تبریز و... ماکو می رفت ) مطابق روایات دیگر در مهاباد حدود سی تن از معتمدان کرد گردهم آمدند، ولی اجلاس با انگلیس ها پیش بینی نشده بود. هدف از این گردهم آبی کردها تصمیم گیری درباره معاوضه نی بود که حمه رشید و ایرانی ها را در مقابل هم قرار میداد. جریان به هر ترتیب که بود روسها از مهمانان مختلفی دعوت کرده بودند. میگویند که در بین مدعوین همه معتمدان مهم کردستان سنی مذهب ایران حضور داشته اند قاضی محمد از مهاباد امیر اسعد و حاج باباشیخ از بوکان رشید بگ و زرو (Zero) بگ از طرف کردهای هرکی محمد قاسملو پدر دبیرکل کنونی حزب دموکرات کردستان (ایران از اطراف رضائیه و محمد صدیق پسر طه از شمدینان معتمدان کُرد از تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۴۱ تا ۵ دسامبر همان سال یعنی حدود ۱٥ روز در باکو به سر بردند و در این مدت هم فعالیتهای فرهنگی و هم بازدیدهای تبلیغاتی داشتند دیدن کارخانه ها مزارع نمونه تأسيسات نفتی سربازخانه ها و غیره يك سياستمدار انگلیسی با استهزاء مینویسد، روس ها می بایست در باکو از چیزی به خود ببالند زیرا دو هفته قبل از سفر معتمدان کرد به باکو آنان هشت تن از بورژواهای تبریز را برای انجام سفری مشابه دعوت کرده بودند ! (۷)». روایات بسیاری درباره ملاقاتهای سیاسی معتمدان کرد با روسها وجود دارد. اما همه آنها درباره يك مسأله متفق القولند: روسها، مثلاً باقراف صدر شورای جمهوری سوسیالیستی آذربایجان مسئله کردها را به صورتی بسیار کلی و محتاطانه مطرح کردند. بر طبق اظهار نظر امیر اسعد یکی از مدعوین اصلی روسها باقراف به کردها گفته است که اتحاد جماهیر شوروی در مورد استقلال ملت های كوچك نظر مساعد دارد اما موقع برای استقلال کردستان هنوز مساعد نیست .... کردها باید منتظر بمانند. عده زیادی از سران کرد اظهار کرده اند که کردها استقلال را هم اکنون میخواهند و باقراف در جواب خندیده است بر حسب روایات دیگری با غراف به معتمدان کرد نصیحت کرد که نظم و آرامش را حفظ کنند و به آنها اطمینان داد که روزی به خواست خود جامه عمل خواهند پوشاند و حال آن که در سفر هیات اعزامی آذربایجان به با گو، روس ها پس از آن که خاطرنشان کردند که پیوندهای خونی و نژادی آذربایجانی های ایران و شوروی را به هم نزدیک می کند و روس ها درد و محنت آذربایجانی های ایران را درک میکنند با قراف گفته بود که مرز میان در آذربایجان دیگر از نظر فرهنگی و روانی وجود نداره و روزی خواهد آمد که تنها يك آذربایجان وجود خواهد داشت. اختلاف میان برخورد روس ها با هیات اعزامی آذربایجان و با کردها روشن تر از این نمی توانست باشد.
انعکاس جهانی سفر باکو
العكاس سفر معتمدان کرد به باکو از مزرهای کردستان فراتر رفت با آن که سفیر شوروی در تهران این سفر را کاملا فرهنگی توصیف می کرد. اما در گرماگرم جنگ جهانی دوم و در مواقعی که برای متفقین بسیار حساس بود. سفیر بریتانیا در مسکو به نام گریپس (Gripps) از مولوتف می خواهد که درباره این سفر توضیحاتی بدهد (۲۰ دسامبر ۱۹۴۱) . سه روز بعد سیر ریدر بولارد (Reader Bullard) سفیر بریتانیا در تهران که برای سفری به مسکو رفته بود مجدداً از مولوتف توضیحاتی می خواهد مولوتف در تاریخ ۲۹ دسامبر ۱۹۴۱ یادداشتی درباره این سفر به سفارت بریتانیا میدهد مضمون آن یادداشت مختصر چنین بود کردها به میل خودشان به باکو رفتند و مسافرتشان منجر به مذاکرات سیاسی نشد. کم مانده بود که این حادثه به يك طوفان سیاسی مبدل شود: سیرآنتونی ایدن (Anthony Eden) یادداشتی را که سرویسهای او برای بریتانیا تهیه کرده بود برای مولوتف فرستاد در این یادداشت به این نکته اشاره شده بود که مسأله اصلی این است که سیاست روسها در منطقه اشغالی توسط سازمانی تهیه میشود که سفیر شوروی در تهران نفوذ کمی در آن دارد
واهمه تركها
در واقع تركها بودند که باعث اعزام هیأت معتمدان کرد به باکو و مداخله سیاسی شوروی شدند از دوم دسامبر ۱۹۴۱، تركها عليه رفتار نیروهای اشغالی در ایران بدون آن که مشخص کنند منظورشان نیروهای روسی است یا انگلیسی به انگلیس ها شکایت کردند. این اعتراض از آن جهت صورت گرفته بود که تركها معتقد بودند که رفتار نیروهای اشغالی در ایران «کردها را به استقرار دولتی مستقل تشویق میکند و هم از این روست که ارتباط بین ترکیه و ایران عملا قطع شده و کردها در داخل خاك تركيه دست به حمله زده اند. اما همان طور كه يك سیاستمدار انگلیسی می گوید در واقع این عملیات کردها نبود که ترک ها را نگران میکرد بلکه عملیات روس ها در کردستان موجب نگرانی میشد. اما ترک ها هم مانند ایرانی ها می ترسیدند که نگرانی خود را مستقیماً به روس ها بگویند!
انعکاس سفر باکو در مهاباد
از آنجا که انگلیس ها عقیده داشتند که روسها از نظر تبلیغاتی پیروزی قطعی به دست آورده اند از فرستادن مأمور سیاسی به مهاباد چشم پوشی کرده این شهر را بعد از این جزو منطقه نفوذ روس ها به حساب آوردند مهاباد شهری که روسها و انگلیس ها آن را اشغال نکرده بودند و از طرفی هم دولت مرکزی ایران هم عملا قدرتی در آن نداشت ناگهان در شرایطی استثنائی و مساعد برای به وجود آمدن جنبشی منحصر به فرد در تاریخ جنبشهای کرد قرار گرفت.
رقابت های محلی
در اواخر سالهای ۱۹۴۱ و اوائل ۱۹۴۲ مهاباد هنوز با آن لحظاتی که دلیرانه زیست فاصله داشت ساکنانش سرگرم رقابت هایی بودند که میان قاضی محمد و امیر اسعد دیوکری (Debokri) یا می گرفت. چند هفته تی از اشغال ایران توسط روسها و انگلیس ها و تلاش دولت مرکزی ایران میگذشت که قاضی محمد که قدرت و شخصیت او نزد اهالی مهاباد شناخته شده بود با موافقت ضمنی دولت مرکزی حفظ نظم را در مهاباد به عهده گرفت اما امیر اسعد و تنی چند از سران کرد میترسیدند که در جریان برخورد نیروهای ایرانی با حمه رشید و نیروهای روسی مورد حمله قرار گیرند و نیز احتمال می رفت که در صورت وخیم شدن اوضاع نیروهای روسی که در نزدیکی مهاباد بودند مداخله کنند از این رو امیر اسعد، در فوریه ۱۹۴۲ با تیمسار شاه بختی در سقز تماس گرفت و اعلام کرد که آماده است تا نظم را در مهاباد به نام دولت مرکزی ایران برقرار کند. امیر اسعد که به تهران دعوت شده بود در این سفر چیزی را که می خواست به دست آورد یعنی به فرمانداری مهاباد منصوب شد و همراه با اتومبیلی که در آن وقت داشتنش شخصیت بسیار به او می بخشید و با مبلغ پول قابل توجهی که به او قدرت واقعی میداد در اواخر فوریه ۱۹۴۲ به مهاباد بازگشت. برای اعتراض به انتصاب امیر اسعد قاضی محمد فوراً به تهران رفت..... امیر اسعدهم که نمیتوانست قدرت خود را در مهاباد تثبیت کند. در اوت ۱۹۴۲ مجبور به استعفا شد هرج و مرج عملا تمام منطقه کردستان ایران را فرا گرفت و تا غرب دریاچه ارومیه (رضائیه) گسترش یافت.
نقش میانجی گرانه روس ها در کردستان
در برابر هیجانی که در سال ۱۹۴۲ تمام کردستان ایران را فرا گرفته بود، متهم کردن روسها به این که عامل همه دسایس و ناآرامی های کردستان هستند بسیار فریبنده بود و برخی از سیاستمداران غربی از روا داشتن چنین اتهامی روگردان نبودند. از آنجا که نتوانستیم بایگانیهای شوروی را بگردیم، نمی توانیم تاریخ کامل این دوره را بنویسیم. اما به نظر میرسد که در زمانی که روس ها هنوز در جبهة قفقاز تهدید میشدند نمیتوانستند سیاست مشخصی درباره کردستان ایران داشته باشند در واقع غرض از علم کردن روس ها این است که جریان اوت ۱۹۴۲ فراموش شود یعنی زمانی که هیتلر روی یک نیمکت چوبی در یکی از بیشه های اوکراین واقع در ۱۵۰۰ کیلومتری آلمان نشسته بود و می توانست به این بیاندیشد که به زودی علیه انگلیس ها به كمك باغی های ایران و عراق میرود و در این اندیشه باشد که در اواخر ۱۹۴۳ چادرهای آلمانها را در تهران بغداد و خلیج فارس برپا خواهد کرد ین چنین «خیالبافی هایی به خاطر حضور زره پوش های آلمانی که در ۱۲۰۰ کیلومتری شرق آلمان مستقر بوده آماده حمله به قسمت آسیائی شوروی می شدند تقویت می شد (۱۲) در چنین شرایطی که آشفتگی و نگرانی مقامات شوروی در ایران مشهود بود به سختی میتوان تصور کرد که آنان میتوانستند در اندیشه به راه انداختن ناآرامی هایی در جناح جنوبی خود شوند...... دو واقعه رفتار محتاطانه روسها را در مقابل فعالیتهای ناسیونالیستی کردها تشریح میکند در ژانویه ۱۹۴۲ مقامات شوروى كميته يك حزب «آزادی بخش را که کردها آشوریها و ارمنیها را در بر می گرفت منحل کرده، بعد از برخوردهایی که با ژاندارمهای ایرانی پیش می آید گردانهایی ارتش سرخ را برای گشت به داخل شهر می فرستند. (۱۳)
اغتشاشات در ارومیە آوریل - مه (۱۹۴۲)
به دنبال تصمیم دولت مبنی بر خلع سلاح کردها و به خدمت گرفتن ژاندارم های شیعی مذهب محلی آذریهایی که ترکی صحبت میکنند در آوریل ۱۹۴۲ اغتشاشاتی وخیم تر از گذشته در رضائیه به پا می شود. برخوردها افزایش مییابد و در تاریخ ۲۸ آوریل ۱۹۴۲، عشایر کرد اطراف رضائیه در شهر راهپیمایی کرده خطوط تلفن را قطع می کنند و شهر را در محاصره میگیرند. حاکم ایرانی شهر رضائیه در این هنگام به تبریز فرار کرده بود. در تاریخ ۳۰ آوریل همین سال کنسول شوروی در تبریز و فرمانده ستاد نیروهای روسی در منطقه با هواپیما وارد رضائیه میشوند و با سران اصلی کرد تماس میگیرند. در این تماس سران کرد شکایتی تسلیم می کنند که در آن بخصوص مسائل زیر درخواست شده بود اجازه حمل آزادانه اسلحه توسط کردها و بیرون رفتن همه ژاندارمهای ایرانی که بین خوی و مهاباد مستقر بودند. از نظر سیاسی کردها خواهان آزادی در امور ملی خود حضور نمایندگان شان در همه ادارات دولتی رضائیه و مدارس دولتی که در آنها آموزش به زبان کردی داده خواهد شد و نیز خواهان آزادی بیست زندانی کرد هستند. روس ها که متوجه میشوند تعداد کردهای مسلح به ۱۰/۰۰۰ جنگجو می رسد از فکر اعزام نیرو علیه این نیروی مهم کردها آشکارا نگران میشوند و از این رو صبر میکنند. در هفتم ماه مه ۱۹۴۲ فرمانده ستاد شوروی همراه وزیر دفاع ایران و فهیمی حاکم جدید آذربایجان غربی به رضائیه می آید. کردها هنوز در حوالی شهر مستقرند ولی در جریان مذاکرات - درباره این مذاکرات چیزی فاش نمیشود - با بازگشت نیروهای ایرانی به رضائیه موافقت میکنند و در تاریخ ۷ ژوئن ۱۹۴۲ ارتش به آرامی وارد رضائیه می شود.
کنفرانس اشنویه (سپتامبر (۱۹۴۲)
در تاریخ ۴ سپتامبر ۱۹۴۲ همه رؤسای کُرد جنوب غربی آذربایجان و شمال کردستان ایران به مدت چند روز در اشنویه گرد می آیند. مطابق اطلاعات رسیده به سیاستمداران انگلیسی در تبریز این گردهمایی توسط روس ها سازمان داده شده بود و روسها از کردها خواستند که «دوستان وفادار شوروی باقی بمانند و جبهه متحد کرد (۱۴) را تشکیل دهند. در واقع علت این گردهمانی ازدواج پسر کرانی، یکی از برجسته ترین سران کرد منطقه بود و روسها عامل آن نبودند این که روسها چه نقشی در این گردهمایی داشتند دانستنش ممکن نیست اما به نظر می رسد که کردها به قدر کافی روسها را به بازی گرفته باشند. دو مسأله اساسی توجه سران کرد را به خود جلب میکرد از يك طرف نا هماهنگی میان کردها و از طرف دیگر ضرورت پشتیبانی یکی از ابر قدرت ها از آنان رقابت ها و تشتت میان سران کرد هرگز تا این حد شدید نبود. در میان عشایر کرد سه تن از سران آنها در حال ستیز بودند؛ امیر اسعد از دیوکری عبدالله بایزیدی از منگورها و کرانی از مامشها رهبران سیاسی تر کردستان نظیر قاضی محمد و حمه رشید، ضرورت ایجاد وحدت در جنبش کردستان را تحقق میبخشیدند. خصوصاً قاضی محمد که میترسید مبادا کردها به سرعت به وحدت نرسند، و در پایان جنگ که ابر قدرتها سخت خسته و مشغولند نتوانند به سرنوشت کردها پرداخته آسان طعمة دولت ایران شوند.
مانورهای قاضی محمد
رفتار قاضی محمد در مقابل دو ابر قدرت - انگلیس و شوروی (۱۵) - که در کردستان حضور داشتند بسیار مبهم است در واقع قاضی محمد درصدد این بود که با انگلیس ها تماس برقرار کند خصوصاً در اواسط اکتبر که او میزبان گرسپینی (Grespigny) معاون مارشال هوایی انگلیسی در عراق است که همراه یورکوارت (Urquhart) کنسول انگلیس در تبریز بود. انگلیس ها سخت به کردها ظنین اند خصوصاً که فکر می کنند قاضی محمد با روس تماس داردا آنها حتی با ستودن دفاع روسها از استالینگراد می کوشند برای دقیق فهمیدن مواضع قاضی محمد دام» پهن کنند. اما قاضی محمد در جواب انگلیس ها و طریقی را که آنان با کردهای عراق رفتار می کنند می ستاید و می افزاید که فقط با كمك بریتانیا است که کردها می توانند به بهتر شدن وضع خود و برخورداری از آزادی امیدوار باشند. یورکوارت با تعریف جریان کوه نشینهای اسکاتلند که به كمك فرانسه عليه پادشاه انگلیس مبارزه میکردند و بالاخره هم شکست میخورند می خواهد مهارت خود را نشان دهد (۱۶) انگلیس ها متقاعد شده بودند که قاضی محمد برای نگران کردن روسها و وادار کردن آنان به حمایت از طرح هایش.... تماس های خود را با انگلیس ها افزایش میدهد قاضی محمد که از اقامت در ماکو خشنود» بازگشته بود به زودی نارضایی خود را از رفتار بعدی روس ها نشان می دهد و می کوشد منافع روسها را در مورد کردها مجدداً به جریان بیندازد. هم چنین انگلیس ها گمان میکردند که کردها در جریان کنفرانس اشنویه حیله هایی به کار برده بودند تا انگلیس ها را وادارند که علی رغم میل خودشان از جنبش به نفع وحدت و خودمختاری کردستان حمایت کند. خلاصه آن که از هر طرف ابهاماتی وجود دارد. در حالی که شایعاتی درباره وجود يك جنبش انقلابی کرد به نفع کردستان خود مختار بالا میگیرد روسها در مورد ایرانیان بدگمانند و نمی خواهند که آنها نیروی مهمی به کردستان که موقعیت بسیار حساسی داشت بفرستند..... از طرفی روسها نمیخواهند مستقیماً خودشان نظم را برقرار کنند و این را باید از سران کرد بخواهند. خلاصه آن که به نظر نمیرسد که روسها برای استقلال کردستان توطئه چیده باشند بلکه آنها از این میترسند که انگلیس ها چنین کنند - و به عکس انگلیس ها هم در مورد روسها همین واهمه را دارند. در این زمان موقعیت در کردستان تقریباً بی نظیر است معاون کنسول شوروی بعد از سفری در منطقه مریوان سقز در برابر یکی از همکاران خود می گوید که عملا تعدادی جمهوری های کوچک کرد در این منطقه وجود دارد و گاهی ایرانیها میبایست ۴۰ تا ۵۰ کیلومتر دور بزنند تا از محلی به محل دیگر در سرزمین خودشان بروند»! از نظر مادی اوضاع کردستان بسیار اسف بار بود قحطی در کرمانشاه بیداد میکرد و کنسولگری انگلیس هر روزه ۲۰۰ نفر را اطعام می کرد. در اوائل ۱۹۴۳ خیابانهای کرمانشاه مملو بود از زنان و مردان گدا که نیمه لخت و گرسنه بودند و هر روزه ۱۵ نفر از گرسنگی و فقر می مردند (۱۷) در ۲۷ فوریه ۱۹۴۳ هزار مورد تیفوس در شهر وجود داشت و بیمارستان شهر به علت مبتلا شدن همه اطبا و پرستاران آن به تیفوس بسته شده بود.
تأسیس کومله
در چنین شرایطی است که ۱۵ تن از اهالی مهاباد کومله ی ژیانی کردستان» (سازمان زندگی (کردستان را تشکیل میدهند. این اشخاص عبارتند از رحمان ذبیحی که بعداً دبیر کل کمیته مرکزی کومله می شود؛ محمد شرفی و محمد ياهو كاسب قاسم قادری معلم احمد علمی کارمند؛ قادر مدرسی نیمچه» ملا حسین فروهر رئیس پلیس و عزیز زندی شخصیت با ذکاوتی که گمان میکرد باید رهبر جنبش باشد و از این رو همواره به قاضی محمد دشمنی می ورزید. اینان ملی گرایانی هستند که از اقشار گوناگون خرده بورژوازی مهاباد و حتی از اقشار پائین تر برخاسته اند مثلا رحمان ذبیحی، پسر کاسب خرده پای فقیری است که با تمام افراد خانواده اش فقط در يك اطاق زندگی میکند. رحمان ذبیحی به اجبار تحصیلات متوسطه خود را در کلاس نهم رها کرد ولی به خاطر هوش و استعدادی که داشت خیلی زود سرپرست فرزندان مالكان ثروتمند منطقه شد... او بود که به هزار خواندن به زبان کردی را آموخت و بعدها هزار مانند همن یکی از بزرگترین شعرای معاصر کرد شد. همچنین رحمان ذبیحی یکی از اولین ملی گرایان کرد مهاباد بود که در صدد ایجاد ارتباط با جنبش سلیمانیه برآمد. نقش ملی گرایان کرد عراقی در تأسیس کومله یکی از رازهای تاریخ جنبش ملی کرد .است کردهای ایرانی برای تهییج ناسیونالیسم تا آنجا پیش می روند که به خلاف حقایق تاریخی مدعی اند که چیزی را مدیون کردهای عراق نیستند در واقع همه چیز حاکی از آن است که حرکت اولیه از سلیمانیه شروع شده است یعنی از آن زمانی که محمود جودت که بعداً گروهی از افسران ناسیونالیست هیوا Hiwa از جمله سروان میرحاج جای او را گرفتند کومله ژیانەوی کرد (کمیته تجدید حیات کرد) را تأسیس کرد. آیا در اولین جلسه کومله که در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۲ در یکی از باغهای اطراف مهاباد تشکیل شد میرحاج شرکت کرد؟ آیا او بود که پیشنهاد داد تا کومله را بر اساس تشکیلات مخفی با بخشهای مخفی مستقل از یکدیگر سازمان دهند؟ اعضای جدید کومله قبل از پیوستن به جنبش می بایست به قرآن قسم یاد کنند آیا این سنت را سران کومله همراه با میرحاج تنظیم کردند؟(١٨)
ایا کومله یکی از شاخه های «هیوا» بود؟
اینها مسائلی است که امروزه کردهای عراق از آن حمایت می کنند. در هر حال میان کومله و هيوا غالباً ارتباطى وجود داشت در مارس ۱۹۴۴ محمد شرفی برای دیدن افسران ملی گرای هیوا امین روان دوزی عبدالعزیز گیلانی (شمزینی) عزت عزیز و مصطفی خوشناو به كركوك می رود در طول ماه های بعد از مارس حمزه عبدالله یکی از رهبران جناح چپ هیوا مسافرتهای متعددی به مهاباد میکند قادری بگ پسر كوچك جمال پاشا از اهالی دیار بکر که در آن زمان در سوریه می زیست و نیز قاضی ملا وهاب از ترکیه چون حمزه عبدالله سفرهای متعددی به کردستان ایران میکنند. کومله خیلی زود پایه های جغرافیائی و اجتماعی خود را گسترش می دهد سازمانی که در اصل شهری و محدود به مهاباد بود. سران عشایر را از خوی در شمال گرفته تا بوکان و سقز در جنوب به خود جلب می کند. حد جنوبی نفوذ کومله مرزی نادیدنی است که کردستان سنی مذهب ایران را از کردستان شیعی مذهب ایران جدا میکند. سازمانهای کمی پیدا میشوند که به اندازه هیوا، حزب کرد عراق و کومله از یکدیگر متفاوت باشند هیوا خصوصاً متشکل بود از روشنفکران شهری مارکسیست در حالی که کومله ،ایران عمدتاً، متشکل از معتمدان بود و تا حدی هم از عناصر عشیروانی که سخت محافظه کار و بدون ایدئولوژی سیاسی مشخصی بودند. خواه هیوا و کومله در اصل یک سازمان باشند یا نه طبیعی است که این دو شاخه جنبش ملی کرد به طرق متفاوت تکامل بیابند.
در اواخر سال ۱۹۴۴ در کردستان عراق و کردستان ایران تقریباً اوضاع استثنائی حکمفرما بود در مهاباد سکنه شهر در ماه مه ۱۹۴۳ به يك پاسگاه پلیس حمله کرده هفت پلیس آذری را کشته بقیه را بیرون رانده بودند و به این ترتیب آخرین جای پای قدرت مرکزی را از بین بردند. در منطقه
بارزان ملامصطفی بارزانی مراقب پیشداران ارتش عراق بود که آزمایشگاه های کوچک حقیقی بودند برای ملی گرایان کرد تا در کمال آزادی اشکال مختلف خود مختاری با استقلال را تجربه کنند. هیچ کس خواهان برتری از دیگران نبود و نمایندگانی که متعلق بە مناطق مختلف جغرافیائی و جریانات سیاسی گوناگون بودند می آمدند تا تجربه تی را که در حال انجام گرفتن بود تماشا کنند و پیشنهادهای خود را عرضه دارند در این دوره و در ماه اکتبر (۱۹۴۴ قاضی محمد به عضویت کومله در آمد(١٩). در این موقع دو سال از تأسیس کومله میگذشت ولی تا آن زمان رهبران آن و خصوصاً اعضای کمیته مرکزی کومله که از «اقتدار» قاضی محمد می ترسیدند نتوانسته بودند به خود بقبولانند که این مهم ترین شخصیت مهاباد را به کومله دعوت کنند (٢۰) قاضی محمد هرگز به عضویت کمیته مرکزی کومله انتخاب نشد ولی همان طور که مؤسسان کومله واهمه داشتند او خیلی زود بر کومله مسلط شد و آن را طوری هدایت میکرد که گونی دبیر آن است. در اوائل اکتبر ۱۹۴۴ قاضی محمد همراه با دیگر سران کرد به دعوت
نخست وزیر وقت به تهران رفت (٢١) قاضی محمد در طول اقامتش در تهران با سرلشکر حسن ارفع فرمانده ارتش ایران مذاکره کرد.
آن طور که سرلشکر ارفع گفته است در این دیدار صدر قاضی برادر قاضی محمد که عضو مجلس بود و سیف قاضی پسر عمویش خود را میانه رو و خواهان دوستی معرفی کرده اظهار امیدواری کردند که دولت ایران موضع گیری های خاص آنان را در مدنظر داشته باشد و افزودند که حاضرند
با دولت ایران برای بهبود وضع ملت ایران همکاری کنند. قاضی محمد در این جلسه صدیق تر بود و انتقادهای قدیمی کردها رادر مورد دولت مرکزی خاطرنشان کرد و نیز مدیریت و اداره مناطق کرد را توسط کارمندان نالایق یادآوری کرد و از دولت ایران خواست که در مناطق کرد کارمندان کرد را انتخاب کند. به نظر سر لشکر ارفع، قاضی محمد «لجوج» آمد. - در عین حال درخواستهای قاضی محمد هنوز خیلی ملایم بود و صحبتی از خود مختاری و تجزیه در میان نبود.
تأسیس حزب دموکرات کردستان
اما وقایع سریع تر اتفاق می افتد. در ۱۶ اوت ۱۹۴۵ در جریان یکی از گردهمایی های کومله قاضی محمد پیشنهاد کرد که این جنبش زیر زمینی را تبدیل به حزبی علنی به نام حزب دموکرات کردستان بکنند (۲۳) روس ها در به وجود آمدن حزب جدید که متأثر از سازماندهی «دموكراتيك» آنان بود دقیقاً چه نقشی داشتند؟ در این مورد چیزی نمی دانیم و نیز اوضاعی را که منجر به ایجاد حزب دموکرات کردستان شد نمی شناسیم. حتی به نظر مورخان غربی نظیر ایگلتون (William Eagleton) و آرچی بالدروزولت (Archibald Roosvelt Jr) که درباره جمهوری مهاباد نوشته اند حزب دموکرات کردستان چند هفته بعد از دومین سفر معتمدان کرد به باکو در نوامبر ۱۹۴۵ ایجاد شد.
شاهدان این دوره درباره آخرین لحظات کومله خیلی تو دار هستند.
با بودن يك جناح طرفدار انگلیس که کردهای اصلاً عراقی مانند شیخ عبدالله گیلانی عبدالعزیز شمزینی محمد صادق معروف به پشو)، و یکی از پسران طه معرف آن بودند به نظر می آید که لحظات آخر كومله بدون وجود اختلافاتی نگذشته است (٢٤).
وقایع به هر ترتیب که رخ داده باشد چیزی نگذشت که حزب دموکرات کردستان برنامه نی را که گروهی از شخصیتهای کرد امضاء کرده بودند در يك «بیانیه» منتشر کرد. این برنامه درخواستهای زیر را مطرح می کرد
خودمختاری برای کردستان در چارچوب دولت ایران
زبان کردی به عنوان زبان رسمی انتخاب فورى يك شورای محلی
استخدام کارمندان محلی
تصویب قانونی واحد برای اشخاص ذینفوذ و دهقانان (۲۵) همکاری با جنبش آذربایجان بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی و اجتماعی کردستان، خصوصاً از طريق استخراج منابع طبیعی بهبود کشاورزی توسعه بهداشت و تعلیم و تربیت این برنامه که اساساً ملی گراست نشانی از انقلابی بودن ندارد و ترکیب اجتماعی حزب جدید را منعکس می کند.
سفر دوم به باکو (سپتامبر ۱۹۴۵)
دومین سفر قاضی محمد به باکو در طول ماه سپتامبر ۱۹٤٥ انجام می گیرد. این سفر بعد از رفتن او به تبریز برای شرکت در مراسم تأسیس حزب دموکرات آذربایجان که از درون حزب توده بیرون آمده بود، صورت می گرفت همراهان قاضی محمد در دومین مسافرتش به باکو عده ای از شخصیتهای کرد از جمله پسر عمویش سیف قاضی و مناف کریمی بودند
زمینه دومین سفر قاضی محمد به باکو با سفر اول تفاوت دارد در سپتامبر ۱۹۴۵ جنگ جهانی دوم تازه به پایان رسیده بود و میان شوروی و «متفقین» قدیمیش شکر آب شده بود. در ایران به خصوص روشن بود که شوروی نمی خواهد مطابق قرارداد
سه جانبه ۱۹۴۲ که تخلیه ایران را حداکثر تا ۶ ماه پس از پایان جنگ پیش بینی می کرد رفتار کند و نیروهای خود را از خاک ایران بیرون ببرد. همزمان با دومین سفر قاضی محمد به باکو ابهامات بر طرف می شود: این
دفعه دیگر منظور يك سفر فرهنگی نیست بلكه يك مسافرت سیاسی است؛ نمایندگان کرد حتی یادداشتی آماده میکنند که حاوی انتظارات آنها از شوروی است کردها برای ایجاد يك دولت کرد مجزا از شوروی خواهان حمایت مادی و تحویل اسلحه اند. بنابر سخن ویلیام ایگلتون نویسنده جمهوری کردستان ۱۹۴۶ در ابتدا با قراف اعلام کرده بود که کردها هیچ دلیلی ندارند که در تشكيل يك دولت مجزا شرکت کنند. مطابق نظر با قراف آزادی کردستان میبایست بر پیروزی نیروهای مردمی نه تنها در ایران بلکه در عراق و در ترکیه استوار شود؛ و کردهای ایرانی تا زمانی که نیروهای ملت کرد به وحدت نرسیده اند، باید از این که قسمتی از آذربایجان خود مختار را تشکیل میدهند راضی باشند. در واقع این مسأله با سیاستی که باقراف بعداً در پیش می گیرد کاملاً انطباق دارد. اما قاضی محمد و دیگر نمایندگان کرد نمی توانستند بپذیرند که کردستان به آذربایجان واگذار شود و به آنچه باقراف گفته بود اعتراض کردند. این اعتراض ظاهراً موفقیت آمیز بود زیرا باقراف در حالی که مشتهایش را روی میز میکوبید اعلام کرد که تا زمانی که شوروی وجود دارد کردها استقلال خود را خواهند داشت (۲۷) بعد از آن که وضع به این صورت در میآید. باقراف به نمایندگان کرد قول تهیه اسلحه خودرو توپ و مسلسل میدهد و همچنین قول می دهد که تعدادی از دانشجویان کرد به مدارس نظامی باکو پذیرفته شوند. باقراف همچنین امکان تهیه مقداری کمکهای مالی را متذکر میشود و قول میدهد که ابزارهای چاپ برای نشر روزنامه ها و کتابهای کردی در اختیار آنان بگذارد و این کار را می کند.
قرار بود که سفر معتمدان کرد به شوروی طولانی تر باشد و حتی سفر به تفلیس هم پیش بینی شده بود اما مسافرتشان با حادثه نامنتظری کوتاه شد بارزانی که باقراف او را جاسوس انگلیس می دانست آماده میشود که از مرز گذشته به ایران بیاید از این رو با قراف به نمایندگان کرد نصیحت کرد که به شهر خود بازگردند و اقدامات لازم را انجام دهند. (۲٨).
اعلام جمهوری (۲۲ ژانویه۱۹۴۶)
در آذربایجان وقایع سریع تر روی میدهد در بیستم نوامبر ۱۹۴۵ جعفر پیشه وری خود مختاری آذربایجان را علام میکند. در ۱۵ دسامبر همان سال او به عنوان رئیس دولت خودمختار آذربایجان، مجلس محلی را افتتاح میکند. به تقاضای او قاضی محمد پنج نماینده از طرف حزب دموکرات کردستان به این مجلس اعزام می کند. چند روز بعد یعنی در ۱۷ دسامبر ۱۹۴۵ بعد از راهپیمائی جمعیت انبوهی به سوی دادگستری که آخرین نشانه قدرت دولت مرکزی در مهاباد بود - پرچم کرد به رنگهای سفید و سبز و سرخ با خورشیدی میان دو شمشیر در بالای ساختمانهای دولتی مهاباد اشنویه و نقده بر افراشته می شود. در واقع ارتباط کردها با تهران قطع نشده بود و قاضی محمد با مصاحبه ای به تقاضای روزنامه شهباز (تهران) موافقت میکند. در این مصاحبه قاضی محمد ابتدا برنامه حزب دموکرات کردستان را متذکر می شود سپس اعلام میکند که این حزب مرام کمونیستی ندارد، اما به نظر او در رژیم مردم شوروی آن دموکراسی حقیقی و سازماندهی که این حزب می خواهد برقرار کند وجود دارد. همچنین قاضی محمد داشتن ارتباط با کردهای خارج از ایران را نفی کرده قانون اساسی ایران را به رسمیت می شناسد و میگوید شورای عالی که منطقه مهاباد را اداره میکند با دولت مرکزی در ارتباط است. در پایان میگوید که خیانتکاران برای پنهان داشتن مقاصد سیاه خود و نیز برای آن که ما را با زور نابود کنند می گویند که کردستان استقلال میخواهد دولت مرکزی آنقدر آذربایجان و کردستان را متهم به تجزیه طلبی میکند که بالاخره ... (۲۹). در اواخر دسامبر ۱۹۴۵ قاضی محمد توسط عبدالرحمان ذبیحی با کنسول بریتانیا در تبریز تماس میگیرد این تماس به منظور پی بردن به این موضوع است که آیا در صورت اعلام احتمالی خودمختاری کردستان، امکان برقراری روابط رسمی بین کردستان و بریتانیا وجود خواهد داشت یا نه. يك بار دیگر بریتانیا پیشنهاد قاضی محمد را رد میکند و جواب کنسول آن دولت مبهم و دلسرد کننده است (۳۰).
معلوم نیست که از جانب شوروی تأمینهای کافی به قاضی محمد داده شده باشد اما بعد از آخرین تماس با نمایندگان شوروی در تبریز قاضی محمد در ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶ در جریان میتینگی در میدان چوار چرا در مهاباد در حالی که ملامصطفی بارزانی در کنار او ایستاده بود، «خودمختاری جمهوری کردستان» را اعلام می کند. چند روز بعد روزنامه کردستان (۱۱ فوریه ۱۹۴۵) اسامی وزرای
دولت ملی کردستان را به شرح زیر منتشر می کند:
حاجی باباشیخ (نخست وزیر سیف قاضی (وزیر جنگ)، مناف کریمی وزیر آموزش و پرورش) محمد امین (کاسب، وزیر داخله)، محمد ایوبیان داروساز وزیر بهداری اسماعیل ایلخانی زاده از مالکان بزرگ
وزیر راه احمد الهى كاسب وزیر اقتصاد کریم احمدین وزیر پست
مصطفی داودی تاجر وزیر بازرگانی ملاحسین مجیدی (وزیر
دادگستری محمود والی زاده (کاسب) وزیر کشاورزی، صادق حیدری
وزیر تبلیغات)
پست وزارت عبدالرحمان ایلخانی زاده (مالك بزرگ) هنوز معلوم نشده بود.
این دولت که اکثریت آن را تجار و کسبه و فئودال ها تشکیل می دادند، نماینده ثروتمندان بود.
ادامە دارد ...
منابع
۱.مکاتبه با رحیم قاضی ۱۹ مارس ۱۹۷۶ باکو.
۲. انگلیس ها به نیروهای ایرانی اجازه میدهند که قدرت دولت مرکزی را در دیوان دره و سقز برقرار کنند در حالی که «حبه محمد رشیده یکی از سران کرد که اصلاً عراقی است. تقریباً نوعی استقلال را تا سال ۱۹۴۴ در بانه حفظ می کند.
۳. یادداشت ۲۷ سپتامبر ۱۹۴۱ ژنرالها واول کینان و سلیم (Wavell, Quinan, Slim) و یادداشت ۲۵ دسامبر ۱۹۴۱ کمیته فرماندهان ستاد ۲۴۴ ۲۷ ۳۷۱ ۰ (Office. Londres = (Foreign
۴. یادداشت ۴۰ ۱۷ ژانویه ۱۹۴۲، ۳۱۳۸۸ ۳۷۱
۵.پیغام بورگوارت کنسول بریتانیا در تبریز ۲۲ اکتبر ۱۹۴۴ این پیغام مبتنی است بر روايت يك قابلةه نروژی به نام Dani که با یکی از اهالی مهاباد به نام حبیبی ازدواج کرده بود. در این تماس شوهر این خانم به عنوان مترجم حضور داشت.
۶.گزارش كوك (Kook) کنسول بریتانیا در تبریز ۳۰ نوامبر ۴۲۶.۱۹۴۱ ۳۱ ۳۷۱.
۷. يك پزشك، يك روزنامه نگار، يك مهندس يك موسیقیدان و غیره از جمله اعضای این گروه بودند . یادداشت كوك همان
۸. گزارش مشاور سیاسی سرهنگ فلچر Fletcher کرمانشاه ۱۳ مهر ۱۹۴۲، ۳۷۱ ٣٩١ ٣١
٩.كوك كنسول بریتانیا در تبریز ۱۴ دسامبر ۱۹۴۱، ۴۲۶ ۳۱ ۳۷۱ ۴۰
۱۰ همان
۱۱ یادداشت آنتونی ایدن معاون وزیر امور خارجه ۲۰ نوامبر ۱۹۴۱، ۳۷۱ ۳۱ ۳۸۸
١٢. خاطرات شیاند و (Spandau) آلبرت اسپیر (Albert Speer) مصاحبه با هیتلر در وینی تزا اواسط اوت ۱۹۴۴ ص ۶۲-۶۳
۱۳. پیغام سر ریدر بولارد (Bir leader Dullard) سفیر بریتانیا در تهران ۱۴ ژانویه ۱۹۴۲ ۳۱۳۸۸ ۳۷۱ ۴۰
۱۴. كوك کنسول بریتانیا در تبریز ۲۸ ژانویه ۱۹۴۲، ۳۷۱۳۱۲۲۶ ۴۰ ۱۳ كوك، تبریز ۷ مه ۱۹۳۲ ۲۰۳۷۱۳۱۲۲۶
۱۵ .در نیمه آوریل ۱۹۴۲ یک آمریکایی به نام با کونیل هوم (B.EKunilnom)، كول تبریز می شود. این شخص که متخصص امور شوروی و بالتیک است آشکارا «سنگ پاسبانی» است که مأمور مراقبت از رفتار روسها است. اما در این وقایع مداخله نی ندارد.
۱۶ . پیغام پورکوارت بعد از مسافرتش به مهاباد در تاریخ ۱۳ و ۱۵ اکتبر ۲۱۳۹۱۰,۱۹۴۲
۴۰۳۱۳۹۱۳۷۱
۱۷ .پیغام کنسول بریتانیا در کرمانشاه
۱۸ .درباره تاریخ جمهوری مهاباد مراجعه شود به اثر با ارزش ویلیام ایگلتون (William Eagleton)، به نام جمهوری ۱۹۴۶ کردستان لندن ۱۹۶۳ ویلیام ایگلتون که در سالهای ۵۵ - ۱۹۵۳ رئیس مرکز فرهنگی امریکا در کرکوک و سپس کنسول آمریکا در تبریز بود (۱۹۵۹۶۱) این فرصت را داشت که با بسیاری از سران کرد آشنا شود. او که از نزدیک
وقایع سالهای ۱۹۴۵ و ۴۷- ۱۹۴۶ شرکت کرده بود کتابش بسیار مستند و بدون شک یکی از بهترین آثار مربوط به مسأله کردها است. این کتاب تنها اثری است که در غرب منتشر شده است.
۱۹ .همانجا.
۲۰ .در هر حال این توضیح ویلیام ایگلتون و آرچی روزولت (Archi Roosvelt) اسم MEJ (مجله خاورمیانه) ژوئیه ۱۹۳۷ ارجی بالد روزولت که از ژوئیه ۱۹۴۲ تا دسامبر ۱۹۴۵ وابسته نظامی در عراق و سپس در
ایران بود، یکی از معدود اروپائیانی است که در دوران «جمهوری» قاضی محمد، به مهاباد رفته که بعدها در مقاله او در MEJ منتشر شد.
حسن ارفع «کردها»، صفحه ۷۵
۲۳. تاریخ درسمی که توسط مورخان حزب دموکرات کردستان عنوان شده است.
۲۴. مكاتبة نویسنده با رحیم قاضی باکو، مارس ۱۹۷۶.
۲۵ مطابق آنچه آرجی بالد روزولت بیان داشته است. متن این پاراگراف که در مورد سیاست اجتماعی حزب دموکرات اشاراتی دارد در کتابهای مختلف متفاوت است. برای ویلیام ایگلتون این چنین است درآمد کردستان باید در همان جا مصرف شود.» روندت Rondot در سرزمین اسلام ۱۹۴۶ شماره ۳۴ مینوید مؤسسان حزب موكرات کردستان خواستار تجدید نظر در مناسبات میان مالکان و زارعان اند. در صورتی که دکتر عبد الرحمان قاسملو در مطالعه خود درباره کردستان ایران (۱۹۷۶) میگوید «باید برای حفظ منافع هر دو طرف موافقتی میان دهقانان و مالکان ایجاد شود.
۲۶. ویلیام ایگلتون همانجا و حسن ارفع «کردها» صفحه ۷۸.
۲۷ ویلیام ایگلتون - صفحه ۴۵.
۲۸ . همانجا، صفحه ۴۶ این تعبیر با تعبیر حمزه عبدالله (صفحه ۱۵۳) ارتباطی ندارد مگر در يك مورد و آن این است که در ایران هیچ کس خواهان آمدن بارزانی نبود.
۲۹ شهباز ۳۱ دسامبر ۱۹۴۵ نقل شده به وسیله پیرروندت در در سرزمین اسلام ۱۹۴۶ ، شماره ۳۴ صفحه ۱۱۸ .
۳۰ویلیام ایگلتون - صفحه۶۰