نویسنده: چنگیز گونش
مترجم: لیلا مروتی
برگرفته از کتاب : کردها در خاورمیانه جدید
چکیده: تمرکز این فصل بر تجدید حیات جنبش کردی در ایران و دگرگونی در منازعه ی این جنبش می باشد که در حال آبستن است. این فصل با شرحی از پیشینه تاریخی چنین منازعه ای آغاز میگردد و عوامل داخلی و منطقهای موثر در افزایش درگیری های خشونت آمیز اخیر را بررسی میکند. در اینجا قبل از اینکه به بررسی عوامل منطقه ای و تحولات در حال وقوع فضای سیاسی قلمرو کردی در خاورمیانه بپردازد، به تشریح تحولات سیاسی داخلی در ایران و جامعه کرد ساکن در آن می پردازد. به طور کلی، این فصل یک گزارش تجربی به روز از فعالیت های سیاسی کردی در ایران ارائه می دهد و به غنی کردن ادبیات رو به رشد راجع به تطبیق حقوق و مطالبات اقلیت های قومی ایران و ظهور جنبش ها و نهادهای کردی در خاورمیانه یاری می رساند.
کلیدواژه ها : مسئله کرد در ایران، حقوق اقلیت ها، حزب دمکرات کردستان ایران( KDPI)، کومله(Komala)، پژاک(PJAK)
منازعه کردی در ایران از اواسط قرن بیستم دستخوش دگرگونی های مهمی شده است. کردها با تأسیس جمهوری کوتاه مدت کردستان در سال 1946 در مهاباد توانستند به قدرت سیاسی دست یابند و یک لحظه ی تاریخی را برای کردهای منطقه به ارمغان آورند. با این حال، نیروهای کرد بلافاصله پس از آن مورد حمله قرار گرفتند و شکستی را تجربه کردند که سرآغاز دوره ای از ظلم و ستم وحشیانه بر جمعیت کرد ایران بود. تلاش های بعدی در دهه 1960 به منظور احیای جنبش و سازماندهی یک حرکت نظامی علیه رژیم شاه موفقیت چندانی در بر نداشت. همزمان با سرعت گرفتن تجمعات ضد شاه در نیمه دوم دهه 1970، ملت کرد نیز مشارکت بالایی را در انقلاب 1979 آغاز نمود و مدعی انقلاب شد. با شکست طرح تاسیس یک نظام پلورالیستی دمکراتیک که مطابق با حقوق ملت کرد بود، درگیری در دوران پس از انقلاب تشدید یافت. تا سال 1983، نیروهای کرد فعالانه در برابر حکومت اسلامی نوظهور که قدرت را در ایران به دست گرفت، مقاومت کردند.
شکست شورش به دنبال خود دوره ای از افول چشم گیر در فعالیت سیاسی کردی را ایجاد نموده است. در این دوره، کاهش قابل توجهی در جذابیت مردمی احزاب سیاسی برجسته کرد یعنی - حزب دمکرات کردستان ایران (KDPI) و سازمان زحمتکشان انقلابی کردستان ایران (Komala) ایجاد شد. در اواسط دهه 1980، جنبش کردی در ایران دچار چندپارگی داخلی و همچنین درگیری مسلحانه بین نیروهای نظامی حزب دموکرات کردستان ایران و کومه له شد. در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990، این جنبش به دنبال ترور رهبران آن توسط رژیم اسلامی به شدت تضعیف گردید. با این وجود، دهه گذشته شاهد افزایش سطوح فعالیت فرهنگی و سیاسی کردی در سطح عمومی، اعتراضات و شورش های گاه و بیگاه کردها در شهرها و شهرستان های عمدتا کردنشین و احیای مجدد جنبش های سیاسی/ نظامی کردی در ایران بوده ایم. در این دوره ما شاهد ظهور حزب پژاک (PJAK) و به دنبال آن حملات پراکنده این حزب علیه نظامیان ایرانی در اکثر مناطق کردنشین شمال غرب ایران بودیم. همچنین، حزب دموکرات کردستان ایران و کومه له تلاش هایی مجددی برای تثبیت حضور دوباره ی خود در مناطق اکثریت کردنشین ایران از سر گرفته اند. این احزاب به تجدید قوای نیروی نظامی خود پرداخته و در حال حاضر در اقلیم کردستان عراق (KRI) مستقر هستند و در سال گذشته حملات مسلحانه ای را بر ضد نیروهای ایرانی انجام داده اند.
5.1 مروری تاریخی بر منازعات کردستان ایران
فقدان آمار قابل اتکا، بیان دقیق میزان جمعیت کرد در ایران را غیرممکن کرده، اما برآوردها از هفت و نیم میلیون تا دوازده میلیون حکایت دارد (Vali 2016, p. 285). اکثریت مردم کردستان – حدودا 60%- از کردها در ایران مسلمان سنی هستند و بقیه پیرو اسلام شیعه و یارسان هستند که به اهل حق، نیز معروف هستند (Izady 1992, pp. 132–133). از نظر تاریخی، بیشتر مناطق کردنشین ایران از لحاظ توسعه اقتصادی-اجتماعی توسعه نیافته اند و کردها همچنان با تبعیض گسترده مواجه هستند (Amnesty International 2008, p. 8). پیش از این، فعالیت جنبش سیاسی کرد از لحاظ جغرافیایی بر شمال غرب ایران تمرکز داشت، اما در دهه گذشته کردهای منطقه خراسان در شمال شرق ایران نیز شروع به سازماندهی و افزایش مشارکت خود در فعالیت های فرهنگی و سیاسی این جنبش کرده اند.
جنبش معاصر ملی کرد در ایران از ابتدای تأسیس خود در اوایل دهه 1940 به این سو عمدتاً جنبشی چپگرا و سکولار بوده است. در حال حاضر جنبش کرد در ایران توسط تعدادی از احزاب سیاسی نمایندگی می شود و از نظر تاریخی حزب دمکرات کردستان ایران حزب اصلی و برجسته کرد در ایران بوده است. خاستگاه KDPI به کومه له ی ژیانه وه ی کورد (انجمن احیای کردستان، کومه له ی ژ. ک.) برمی گردد که همچون یک سازمان مخفی در سپتامبر 1942 در مهاباد تأسیس شد. این انجمن در شاخه های کوچک سازماندهی شد و یکی از فعالیت -های اصلی آن انتشار روزنامه نیشتیمان (Fatherland) بود. نیشتیمان گرایشی اصلاح طلبانه داشت و مقالاتی در آن منتشر می شد که به نقد نخبگان مذهبی و فئودال جامعه کردستان می پرداخت و «اشاره های مکرری به نابرابری اجتماعی بین «داراها و ندارها» در جامعه کردستان و فقر و نادانی توده های کرد داشت؛ به ویژه وضعیت دهقانان که در تضاد با انباشت ثروت توسط زمین داران و بازرگانان بود (Vali 2011, p. 21). با این حال، کومه-له ی ژ.ک. زمانی که حزب به طور رسمی در 16 اوت 1945 تأسیس شد، منسوخ گردید و در حزب دموکرات کردستان ادغام شد (Vali 2011p. 25; Ghassemlou 1993, pp. 18–121; Koohi-Kamali 2003, p. 104). خواسته اصلی حزب دمکرات کردستان تاسیس یک منطقه خودمختار کردی در داخل ایران بود (Ahmadi 2018, p. 211).
یکی از مهمترین تحولاتی که حزب دمکرات کردستان ایجاد کرد، تشکیل جمهوری کردستان در مهاباد بود که در نتیجه اشغال شمال ایران توسط شوروی در طول جنگ جهانی دوم رخ داد. جمهوری کردستان به طور رسمی در 22 ژانویه 1946 تأسیس شد و تقریباً یک سال به حیات خود ادامه داد. در ماه مه 1946، زمانی که نیروهای شوروی از ایران خارج شدند، موجودیت این جمهوری در معرض تهدید قرار گرفت و اندکی بعد از اینکه شرایط داخلی ایران به طور چشمگیری تغییر کرده بود، بسیاری از قبایل کرد شروع به دست کشیدن از حمایت خود از حزب دموکرات کردستان و رهبر آن قاضی محمد کردند. در 15 دسامبر 1946، نیروهای ایرانی وارد مهاباد شدند و شهر را از نیروهای کرد پس گرفتند. در 31 مارس 1947، قاضی محمد، برادر و پسر عمویش در مهاباد به دار آویخته شدند (McDowall 2004, p. 245).
حزب دمکرات کردستان ایران در اواسط دهه 1960 تحت رهبری جدید خود عبدالله اسحاقی، حرکت راست گرایانه ای را به لحاظ ایدئولوژیک آغاز نمود و خود را به خط ملا مصطفی بارزانی در حزب دموکرات کردستان عراق (KDP) نزدیک کرد (McDowall 2004, p. 253). ملا مصطفی بارزانی به دلیل وابستگی نظامی حزبش (KDP) به ایران از حزب دموکرات کردستان ایران (KDPI) درخواست نمود که تمامی فعالیت های نظامی اش را علیه تهران به حالت تعلیق درآورد (McDowall 2004, p. 253). این تصمیم مورد اطاعت برخی از رهبران و هواداران حزب دمکرات کردستان ایران قرار نگرفت و به دنبال آن در مارس 1967 اعضای حزب کمیته انقلابی تشکیل داده و اقدام به مبارزه مسلحانه علیه ایران کردند. این شورش 18 ماه به طول انجامید اما در نهایت نیروهای کرد نتوانستند از حمله ارتش ایران که با کمک حزب ملامصطفی بارزانی(KDP) تسهیل شده بود جان سالم به در ببرند. در این دوره، بسیاری از اعضای حزب دموکرات کردستان ایران، از جمله یکی از رهبران آن، سلیمان معینی، توسط پیشمرگه های حزب دمکرات کردستان(عراق) کشته شدند و جسد وی به مقامات ایران تحویل داده شد (Koohi-Kamali 2003, p. 170). در سال 1971، در سومین کنفرانس حزب دموکرات کردستان ایران، عبدالرحمن قاسملو به جای احمد توفق که از جناح محافظه کار حزب حمایت می کرد و از نزدیکان مصطفی بارزانی رهبر حزب دموکرات کردستان(عراق) بود، به عنوان رهبر حزب انتخاب شد. سومین کنگره حزب همچنین شعار «دموکراسی برای ایران، خودمختاری برای کردستان» را پذیرفت و خود را متعهد به مبارزه مسلحانه کرد (Vali2016, p. 310).
کومه له از جمله احزاب اصلی دیگر کرد در ایران بود و ادعا می شود که در سال 1969 در تبریز توسط گروهی از دانشجویان تشکیل شده است، اما موجودیت آن تنها در سال 1979 به طور علنی اعلام شد (Ahmadi 2018, p. 212; McDowall 2004, p. 265). این حزب تنها یک حزب ناسیونالیست کردی نبود و از یک برنامه اجتماعی آزادیخواهانهتر حمایت میکرد - تمرکززدایی اداری و همکاری با سایر جوامع در ایران به منظور شکست دادن دولت مرکزی از اهداف اصلی آن بود. کومه له به ویژه در مناطق سنندج و مریوان نیرومند بود و در صورت بندی مطالبات خودمختاری کردستان با حزب دموکرات کردستان ایران هم نظر بود، اما عمده تفاوت آن تأکید بیشتر بر «حقوق کارگران و سیاست های ارضی» در برنامه سیاسی اش بود (Koohi-Kamali 2003, p. 181). این حزب همراه با برخی دیگر از گروه های سیاسی چپ ایرانی، حزب کمونیست ایران (ICP) را در سال 1982 تشکیل داد. با این حال، به تدریج اعضای آن از حزب کمونیست ایران فاصله گرفتند و کومه له بار دیگر در سال 1991 تحت همان نام ظاهر شد. موجودیت کومه له این ادعای حزب دمکرات کردستان ایران را که تنها رهبر انحصاری مردم کرد در ایران باشد را به چالش کشید.
با بالا گرفتن اعتراضات و ناآرامی ها در ایران در پاییز 1978، کردها مقادیر زیادی سلاح به دست آوردند و نیروی اصلی میدان نبرد در مناطق عمدتا کردنشین بودند. کردها به شکل گسترده در انقلاب مشارکت کردند و اندکی بعد در آوریل 1979، حزب دمکرات کردستان ایران کنترل مناطق کردنشین و شهرهای اصلی منطقه از جمله سنندج، مریوان، نقده و سقز را به دست گرفت. با وجود این، پس از استعفای نخست وزیر موقت مهدی بازرگان در نوامبر 1979 و محکم شدن حکومت تندروها، خودمختاری مورد درخواست کردها تحت حمله نظامی قرار گرفت (Malek 1989, p. 85; Stansfield 2014, pp. 74–75). ملت کرد در انتخابات پارلمانی که در تابستان 1979 برگزار شد شرکت کردند و به نامزدهای احزاب سیاسی کردی رای دادند، اما نمایندگان کرد منتخب هرگز اجازه حضور در پارلمان را نیافتند (Ahmadzadeh and Stansfield 2010, p. 19).
مطالبات حزب دموکرات کردستان ایران برای خودمختاری گسترده و ایجاد یک منطقه اداری کردی در ایران توسط دولت اسلام گرای تازه تاسیس برآورده نشد. تا سال 1983، جنگ بین نیروهای کرد و نیروهای رژیم در مناطق روستایی که تحت کنترل نیروهای کرد بود و شهرها که در کنترل رژیم بود ادامه داشت.در تابستان 1982، ارتش ایران حمله ای را در ابعاد گسترده علیه مناطق تحت کنترل نیروهای کرد آغاز نمود و در پایان سال 1983 تقریباً تمام مناطق تحت کنترل نیروهای کرد را به تصرف درآورد. در مجموع 10000 کرد در درگیری های اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 در نتیجه درگیری بین نیروهای کرد و ارتش ایران و همچنین به دلیل اعدام های سریع(بدون دادرسی قانونی) غیرنظامیان و فعالان سیاسی کرد توسط نیروهای ایرانی کشته شدند (McDowall 2004, p. 262).
از سال 1982، حزب دمکرات کردستان ایران در داخل عراق مشغول فعالیت بوده و از اتحادیه میهنی کردستان(PUK) کمک دریافت کرده است. بین سالهای 1981 و 1982 حزب دمکرات کردستان ایران و کومه له با همکاری نظامی توانستند مبارزه مسلحانه علیه حکومت ایران را از سر بگیرند. جنگ ایران و عراق فرصتهایی را برای احزاب سیاسی کرد ایجاد نمود و کمکهای نظامی که این احزاب از دولت عراق دریافت کردند، منجر به تصمیمگیری برای شروع مجدد مبارزه مسلحانه علیه حکومت ایران شد(Ahmadi 2018, p. 213; Van Bruinessen 1986, p. 14). با این حال، در نوامبر 1984، آنها درگیر جنگ داخلی با یکدیگر شدند که تا سال 1988 ادامه یافت. در اواخر دهه 1980، هر دو حزب دموکرات کردستان ایران و کومه له با اختلافات داخلی متعددی مواجه شدند و در حال حاضر با تعدادی از شکاف های مختلف دست و پنجه نرم می کنند.
به دلیل محدودیتهای شدید روی فعالیتهای سیاسی کردستان، رهبری این احزاب برای مدت طولانی در خارج از ایران، عمدتاً در کردستان عراق و اروپا مستقر بود. حزب دموکرات کردستان ایران در سال 1988 به دو جناح تقسیم شد و رهبر آن عبدالرحمن قاسملو در 13 ژوئیه 1989 در وین ترور شد. یکی از رهبران ارشد کومه-له در لارناکا، قبرس در سال 1989 ترور شد و در 17 سپتامبر 1992 دو تن از رهبران ارشد حزب دموکرات کردستان ایران و دبیرکل آن، صادق شرفکندی، در برلین ترور شدند (McDowall 2004, p. 277). قربانیان بی شمار دیگری از جمله فعالین سیاسی کرد وجود داشتند که از طریق اقدامات حکومت ایران به قتل رسیدند و بر اساس برخی برآوردها، عوامل ایرانی بیش از 200 کرد را در اوایل دهه 1990 در کردستان عراق به قتل رساندند (Ahmadzadeh and Stansfield 2010, p. 21). این ترورها به شکل بارزی جنبش کرد ایران را تضعیف کرد. حزب دموکرات کردستان ایران در سال 1991 در واکنش به ترور رهبران خود، مبارزات مسلحانه خود را علیه حکومت ایران تشدید کرد و نیروهای آن تا سال 1996 که حزب دمکرات کردستان ایران موافقت کرد مبارزان خود را از ایران خارج کند، به شکل فعالی باقی ماندند. از آن زمان به بعد نیروهای این حزب عمدتاً در قلمرو اقلیم کردستان عراق(KRI) مستقر شده اند.
5.2 ظهور مجدد فعالیت های سیاسی کرد در ایران طی دهه های 2000 و 2010
در سال های اخیر، ما می توانیم دو شکل مجزا از کنشگری سیاسی کرد در ایران را مورد شناسایی قرار دهیم که به گونه ای منظم در حال وقوع و رشد هستند: شکل نخست به صورت بسیج خودچوش در میان مردم می باشد، که شامل تعدادی از اعتراضات و شورش های گاه و بی گاه طی یک دهه گذشته می باشد. شکل دوم، مربوط به رویکرد دوباره به جنبش های اپوزیسیون سازمان یافته و مبارزه مسلحانه بوده است. علاوه بر مبارزات نظامی پژاک علیه ایران، حزب دموکرات کردستان ایران نیز در سال 2016 گهگاه حملات مسلحانه ای را علیه نیروهای امنیتی ایران انجام داده است.
در سال های اخیر، جناح های مختلف حزب دمکرات کردستان ایران و کومه له تلاش بیشتری را برای احیای مبارزات کرد در ایران انجام داده اند. این تمایل را می توان از یک طرف، برای تثبیت مجدد این احزاب و حفظ جایگاه آنها به عنوان بازیگران مهم در سیاست کردها در ایران و از طرف دیگر، به عنوان واکنشی در برابر نفوذ و یکه تازی های اخیر پژاک در نظر گرفت. در ادامه این مباحث را با جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار می دهیم. همگام با تحرکات جدید از جانب احزاب دمکرات و کومله در ایران ، آنها راه حلی را تحت عنوان جدیدی برای مسئله کردستان ایران طراحی کرده اند. به عنوان مثال، از سال 2004 به بعد، حزب دمکرات کردستان ایران خواستار راه حلی برای مسئله کرد در ایران بر مبنای «چارچوب فدرالیستی» بوده است که لازمه آن ایجاد یک منطقه فدرال در کردستان در چهارچوب یک ایران فدرال دمکراتیک می باشد. چنین طرحی برخلاف برنامه قبلی حزب دموکرات کردستان ایران یعنی استقرار خودمختاری است؛ همچنین حزب کومه له نیز تحول ایدئولوژیک مشابهی را به سمت راه حل فدرالیستی خواستار شده است (Vali 2016, p. 310). در آگوست 2012، توافقی بین حزب دموکرات کردستان ایران و کومه له منعقد شد که بر مبنای آن، این دو حزب خواستار برپایی سیستم فدرالیسم در ایران بر اساس یک تعریف ملی-جغرافیایی به منظور رفع ستم ملی شدند. از جمله، آنها خواستار جدایی دین از دولت، برابری جنسیتی، و حل همه مسائل از طریق صلح، گفتگو و عدالت اجتماعی هستند (Eliassi 2013a).
علاوه بر آن، همان گونه که پیش تر ذکر شد، ما شاهد ظهور پژاک در سال 2004 بوده ایم ؛ جناحی که خود را به عنوان یک نیروی مهم در عرصه سیاسی کردستان در ایران تثبیت کرده است. پژاک همچون شاخه ای از حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) در ترکیه محسوب می شود و از بدو تأسیس درگیر شورش و درگیری های گاه و بیگاه باحکومت ایران بوده است. پژاک پرچم دار سیاست «خود مختاری دموکراتیک» می باشد یعنی همان چارچوبی که حزب پ.ک.ک به منظور تطبیق خواستههای ملت کرد در داخل مرزهای دولتی موجود در خاورمیانه ایجاد کرده است (Gunes and Lowe 2015, p. 3). این چارچوب شامل عدم تمرکز قدرت سیاسی، پایان دادن به محدودیت های تحمیل شده روی زندگی و ویژگی های خاص فرهنگ جمعی ملت کرد، به رسمیت شناختن کردها به عنوان یک ملت و رعایت حقوق زبانی آنها در آموزش و پرورش و نمایندگی سیاسی کردها در ایران است. به علاوه، برابری جنسیتی و نمایندگی سیاسی زنان نیز بخشی از خواسته های پژاک است. در طی تابستانهای 2007 و 2011، پژاک چندین درگیری شدید با نیروهای امنیتی ایران داشته است و حکومت ایران نیز حملات گستردهای را با هدف قرار دادن اردوگاههای پژاک در داخل مرزهای ایران و در قلمرو تحت کنترل اقلیم کردستان عراق انجام داده است. با وجود اینکه پژاک که مقر آن در کوه های دورافتاده قندیل است، درجه قابل توجهی از انعطاف پذیری را در مقابل حملات نیروهای سپاه پاسداران ایران (IRGC) از خود نشان داده است اما، نیروهای سپاه پاسداران ایران کماکان به حملات خود در داخل ایران و در مناطق مرزی بین ایران و اقلیم کردستان پایان نداده اند. شاخه نظامی پژاک زیر نظر یگان های مدافع شرق کردستان (YRK) سازماندهی شده است، اما در حال حاضر برآورد قدرت آن دشوار است.
حملات پژاک علیه حکومت ایران و عملیاتهایی که رژیم ایران در واکنش به آنها انجام داده، تنشها را بین ایران و اقلیم کردستان عراق افزایش داده است و مقامات اقلیم کردستان نگران نقض مکرر حاکمیت خودشان از جانب نیروهای ایرانی به بهانه تعقیب چریکهای پژاک بودهاند (Howard 2007). علاوه بر این، وابستگی شدید پژاک به پ.ک.ک و روابط پرتنش بین پ.ک.ک و حزب دمکرات کردستان(عراق) - حزب مسلط دراقلیم کردستان عراق - نیز عاملی در رویکرد محدودکننده ی اقلیم کردستان عراق بوده است. در دهه گذشته، هر از چند گاهی درگیریهایی بین چریکهای پژاک و سپاه پاسداران ایران روی داده است که اغلب منجر به تلفات میشود. یکی از بزرگترین عملیاتهایی که ایران علیه چریکهای پژاک انجام داد در تابستان 1390 بود که به گفته فرمانده سپاه پاسداران ایران منجر به کشته شدن بیش از 180 چریک پژاک شد (Jamestown Foundation 2011, p. 2). از آن زمان یک آتش بس بین پژاک و حکومت ایران با میانجیگری دولت اقلیم کردستان(KRG) برقرار شده است(Enders 2011). اگر چه این توافق توانست به طور چشم گیری تنش و خشونت بین طرفین درگیر را کاهش دهد، اما با وجود آن درگیری های گاه و بیگاه بین چریک های پژاک و سپاه پاسداران ایران، کماکان در حال وقوع است (Renard 2008). جدا از درگیری های ذکر شده بین پژاک و سپاه پاسداران ایران، اخیراً در تابستان 1395، مبارزان حزب دمکرات کردستان ایران حملاتی را علیه سپاه پاسداران ایران در شهرستان اشنویه انجام دادهاند که تلفاتی را به دنبال داشته است (Andrea 2016). درگیری ها برای چندین هفته ادامه یافت، اما منجر به تشدید تنش به نقاط دیگر نشد. طبق برآوردها تخمین زده میشود که شمار نیروهای نظامی حزب دمکرات کردستان ایران حدود 2000 نفر باشد و در اردوگاههای نزدیک مرز ایران و اقلیم کردستان عراق مستقر هستند (Bar'el 2016).
در سال 2006، حزب دمکرات کردستان ایران به دو جناح تقسیم شد. حملات ذکر شده علیه سپاه پاسداران ایران توسط جناح مسلط حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری مصطفی هجری انجام شده اند؛ کسی که پس از ترور شرفکندی در سال 1992 چهره اصلی حزب بوده است. شاخه اقلیت جدا شده از حزب دمکرات کردستان ایران توسط عبدالله حسن زاده همچون یک سازمان جداگانه رهبری شده بود. شاخه اقلیت حزب بنا بر درخواست اکثریت اعضا در اواخر سال 2006 واژه " ایران " را از روی نام این حزب حذف نمودند و خودشان را با نام حزب دموکرات کردستان معرفی کردند. در سال 2007 ، حزب کومه له نیز تجربه مشابهی از این دست داشته است. هم اینک آنها نیز در سه شاخه متمایز در حال فعالیت هستند (Ahmedzadeh 2010, pp. 187–188). شاخه نخست، کومه له - CPI که توسط ابراهیم علیزاده رهبری می شود و وابستگی قوی تری به حزب کمونیست ایران دارد. شاخه دوم، کومه له PIK (کومله زحمتکشان کردستان ایران) توسط عبدالله مهتدی رهبری می شود و تاکید بیشتری بر حقوق ملت کرد دارد. به لحاظ تاریخی احزاب سیاسی مسلط کرد در ایران همچنان متفرق و چندپاره باقی مانده اند و همانطور که تجربه قبلی آنها نشان می دهد، آنها کماکان در این وضعیت خواهند ماند. از این رو، به سختی می توان تصور کرد که مبارزات مسلحانه حزب دمکرات کردستان ایران بتواند در شرایط کنونی به یک شورش کامل تبدیل گردد.
اعتراضات گسترده و ناآرامیهای مدنی ملت کرد در سالهای اخیر به کرات در ایران به وقوع پیوسته است. چنین اعتراضاتی دلایل ویژه و گوناگونی دارند، اما در مجموع نشان از نارضایتی فزاینده در میان مردم کردستان دارد. یکی از آخرین شورش های اعتراضی عمده که در اردیبهشت 1394 در شهر مهاباد رخ داد مربوط به کشته شدن یک زن 25 ساله کرد به نام فریناز خسروانی بود. این زن جوان از طبقه چهارم هتلی که در آن مشغول به کار بود به پایین سقوط کرد. او تلاش کرده بود مانع از تجاوز جنسی یک نفر از نیروهای اطلاعاتی دستگاه جمهوری اسلامی ایران شود (Buchanan 2015). اعتراضات به شهر سردشت نیز کشانده شد، جایی که درگیری بین پلیس و معترضان کرد نیز روی داد(Rudaw 2015). پیشتر و در سال 2005، مردم کرد در ایران تظاهرات گسترده ای را به منظور محکومیت تیراندازی نیروهای امنیتی ایران به یک فعال مدنی کرد به مدت سه هفته انجام دادند. در 11 ژوئیه 2005 اعتراضات وسیعی به دنبال کشتن شوانه قادری در مهاباد برگزار شد (Entessar 2014, p. 217). در این تضاهرات تعداد 20 نفر از معترضین کشته و حدود 200 نفر نیز مجروح شدند (Howard 2005). ملت کرد در ایران همچنین در تظاهرات اعتراضی علیه نتایج انتخابات پس از روی کار آمدن مجدد محمود احمدینژاد در نقش رئیسجمهور مشارکت داشتند. با ادامه برخوردهای تبعیض آمیز علیه ملت کرد و شکست دولت های متوالی در رسیدگی به خواسته های آنها، حس ناامیدی و تمایلات ضد دولتی در میان مردم کردستان رو به افزایش گذاشت و این گرایشات به روشنی در مخالفت با دولت انعکاس پیدا کرده است. اعتراضاتی که در اواخر آذر 2017 و اوایل ژانویه 2018 در ایران روی داد نمونه ی بارز چنین احساساتی بود.
همچنین در دهه گذشته نمایندگان کرد به منظور برجسته نمودن مطالبات مردم کرد به شکل یک فراکسیون خود را در تهران سازماندهی کرده اند (Entessar 2014, p. 221). جبهه متحد کرد (KUF) در سال 2005 توسط گروهی از نمایندگان کرد با هدف اصلاحات و پی گیری حقوق ملت کرد در ایران تأسیس شد، اما تاکنون بسیار ناکارآمد عمل کرده است (Haqiqi 2013). قانون اساسی کنونی ایران محدودیتهای شدیدی را برای تأسیس احزاب سیاسی مخالف باایدئولوژی رسمی دولت (ولایت فقیه)اعمال میکند و این محدودیتها کماکان سد بزرگی در برابر ظهور احزاب سیاسی قانونی مدافع حقوق سیاسی ملت کرد در ایران هستند. با وجود این، روشن است که اعتراضات این ملت و همچنین تجدید حیات در گونه های سازمانیافتهتر جنبش سیاسی کردستان در ایران، بازتابی از نارضایتیهای عمیق ملت کرد است که در در ادامه به شکل مفصلی تری به بررسی آن خواهیم پرداخت.
5.3 عوامل موثر در احیای جنبش کردستان در ایران و چشم اندازهای آن
در ایران علیرغم ناکامی های مختلفی که جنبش کردستان در دهه 1980 تجربه کرد، جذابیت ناسیونالیسم کرد همچنان رو به رشد بوده و ایده حقوق ملی دمکراتیک کرد زنده نگه داشته شده است. در مجموع، همچنان پس از شکست شورشها در اوایل دوره 1980 شرایطی که به شکلگیری منازعات کردی در ایران انجامید از جمله - مطالبات هویتی، خودمختاری، ستم ملی و فرهنگی کردها، تبعیض و نابرابری اقتصادی – کماکان ادامه یافته است. مطالبات سیاسی رایج اکثریت مردم کردستان ایران نه از جانب دولت مورد توجه قرار گرفته است و نه به طور کامل در برنامه یا گفتمان سیاسی دیگر جنبش های اپوزیسیون گنجانده شده اند و لذا، احزاب سیاسی کرد تنها نیروهایی هستند که مایل یا قادر به بیان چنین مطالباتی هستند.
رنجش کردها در ایران سابقه طولانی و ابعاد متعددی دارد: تسلط تشیع و ناسیونالیسم فارس در ایران باعث به حاشیه رانده شدن کردها در یک دوره طولانی شد. کردهای ایران همچنان ناآرام ماندهاند، چرا که حکومت ایران نتوانسته است خواستههای آنها را به طور کامل برآورده کند و کردها در معرض ظلم و تبعیض مستمر قرار گرفتهاند. رویکرد سیاست کردی در ایران در چارچوب سیاست کلی آن یعنی مدیریت جمعیت اقلیتی اش مفهومسازی میشود و علاوه بر جمعیت قابل توجه کرد، ایران دارای شمار قابل توجهی آذری، بلوچ و عرب است. اقلیت های قومی ایران حدود 49% از جمعیت کل ایران را تشکیل می دهند و مطالبات اقلیت ها به طور تاریخی از جانب دولت مرکزی با درجه بالایی از سوء ظن نگریسته شده و به بهانه حفظ تمامیت ارضی ایران مورد سرکوب قرار گرفته شده است، موضوعی که مسئله اقلیت ها را به یک موضوع امنیت ملی تبدیل نموده است (Saleh 2013, p. 59). ترتیبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران براساس برتری دادن و هژمون ساختن مذهب شیعه و فرهنگ فارسی است و منجر به انقیاد گروههای غیرفارس و غیرشیعه میگردد(Eliassi 2013b). در گزارشی که توسط سازمان عفو بینالملل در سال 2008 منتشر شد، وضعیت کردها در ایران را به شرح زیر خلاصه میکند:
کردها در ایران مدت های مدیدی است که از تبعیض ریشه دار و عمیق رنج میبرند. حقوق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنها همچون تمایلات اقتصادی شان سرکوب شده است. مناطق کردنشین به لحاظ اقتصادی نادیده گرفته شده اند و در نتیجه فقر در این سرزمین ریشه دوانده است. اخراج اجباری و تخریب منازل، دسترسی کردها به مسکن مناسب را محدود کرده است. (Amnesty International 2008, p. 1)
از زمان انتشار این گزارش، تحولات مثبت اندکی در وضعیت کردها ایجاد شده است. در واقع، وضعیت در نتیجه اقدامات کنترل گرایانه حکومت بدتر هم شده است. در طول دوره مدرن، ایران ساختار دولت متمرکز را حفظ کرده است و هویت ملی حول سلطه فارسیسم و تشیع ساختار بندی شده است. پایه گذاری هویت ملی بر مبنای چنین ساختاری، کردها را به دلیل اینکه یکی از اصلیترین و بزرگترین اقلیتهای غیرفارس هستند، به درگیری با این ساختار ناچار می کند. آنچه که چنین ساختاری را پایه ریزی نموده است در نتیجه ی ترسی است که از تجزیه ایران و جدایی اقلیت های آن نشات می گیرد و لذا در دوره معاصر، دولت سیاست سرکوب مخالفان کرد را کماکان دنبال می کند: "دیدگاه تهران در مورد کردها غیرقابل تغییر بود: آنها جدایی طلب بودند و جدایی طلب باقی مانده اند" ( McDowall 2004, p. 269). نگاه به کردها به دلیل سنی بودن آنها، به شدت امنیتی و بدبینانه است. از این رو، مسئله کرد از جانب حاکمیت فارس ها و شیعیان در ایران سرکوب شده و کماکان همچون تهدیدی در مقابل یکپارچگی ملی و سرزمینی آنها تلقی می شود و به شدت بر ادامه سرکوب و انکار خواسته های ملت کرد تاکید دارند. علاوه بر این، سیاست ایران در رابطه با انجام اصلاحاتی که به گسترش حقوق کردها بیانجامد، کاملاً محدود عمل کرده است.
همچنین در دهه گذشته، تنش بین ایران و اقلیت کرد به سبب اعدام مداوم فعالان سیاسی کرد به بهانه عضویت در سازمان "تروریستی" یا ارتباط با فعالیت های آن سازمان ها افزایش یافته است. در اغلب موارد فعالان سیاسی کرد به اتهام «دشمنی با خدا» محاکمه می شوند. برخی از اعدام های اخیر شامل اعدام معلم 32 ساله و از مدافعین حقوق کردها، فرزاد کمانگر است که پس از 4 سال حبس در زندان های مختلف در 9 می 2010 اعدام شد. اخیراً، یکی دیگر از فعالان حقوق کرد بهروز آلخانی در حالی که منتظر نتیجه شکایت خود در دیوان عالی ایران بود، اعدام شد(Amnesty International 2015).
در طول دو دهه گذشته، اصلاحطلبان و جناح راستی ها به طور متناوب کرسی ریاستجمهوری را در کنترل گرفته اند و این امر باعث شده است که سیاست منسجمی در راستای برآوردن مطالبات کردی و آزادسازی گام به گام در حوزه حقوق اقلیتها در پیش گرفته نشود. در طول دو دوره ریاست جمهوری خاتمی از سال 1997 تا 2005، می توان نگرش نرمتری را مشاهده نمود. خاتمی در بسیاری از مسائل میانه رو بود و کمپین انتخاباتی خود را با شعار «ایرانی برای همه ایرانیان» تعیین کرد. نمونه هایی از انعطاف پذیری در سیاست های خشن که کردها را هدف قرار داد شامل رشد فعالیت های فرهنگی کردی بود. در انتخابات مجلس که در فوریه 2000 برگذار شد، محافظهکاران در ایران شکست خوردند و به دنبال آن «سیاستهای خاتمی چنان فضای فرهنگی و سیاسی را ایجاد کرده بود که بسیاری از مردم کردستان چنین شرایطی را در طول حیات خود تجربه نکرده بودند» (Stansfeld 2014, p. 76). کردها خود را درگیر در فعالیتهای فرهنگی مانند انتشار مجلات و تأسیس انجمنهای ادبی و فرهنگی کردند و چنین فعالیتهایی در سطوح مردمی انجام میشد. با وجود این، خاتمی در نهایت نتوانست اصلاحات گستردهتری را در ایران ایجاد کند، چرا که قدرت اصلی و نهایی در دست روحانیون و به ویژه رهبر ایران بود.
بنابراین، میزان تمایل و یا توانایی ایران در تطبیق تفاوت ها یا به رسمیت شناختن کثرت گرایی فرهنگی و سیاسی در سایه حاکمیت میانه روها باقی مانده است. اگرچه ایران فضای فرهنگی و سیاسی آزادتری را در دوران ریاستجمهوری میانهروها تجربه کرد اما، اقدامات انجام گرفته به دلیل این واقعیت که بسیاری از اصلاح طلبان عقاید مشابهی با تندروها داشتند، محدود شده بود. دلیل آن این بود که بسیاری از اصلاح طلبان از اعضای سپاه پاسداران بوده و یا در خدمت دستگاه بوروکراسی جمهوری اسلامی بودند که در سرکوب مطالبات کردها در ایران بسیار فعال بودند. این افراد شامل اشخاص برجسته ای می شود که در سرکوب و نقض فاحش حقوق بشر علیه کردها در جریان مبارزات کردها دست داشتند، مانند حمیدرضا جلایی پور که در اوایل دهه 1980 دستور اعدام 59 جوان کرد را صادر کرد (Entessar 2014, p. 215). علاوه بر این، با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد به عنوان یک رئیس جمهور راست گرا در سال 2005، دستاوردهای دموکراتیک محدودی که در سایه حکمرانی میانه روها به دست آمده بود، بار دیگر به حاشیه رانده شد (Vali 2016, p. 299). در انتخابات ریاست جمهوری 2005، علی اکبر هاشمی رفسنجانی در قامت یک نامزد میانه رو، از احمدی نژاد همچون نامزد جناح محافظه کار شکست خورد. احمدی نژاد مسئول عملیات نظامی علیه کردها در دهه 1980 بود و همچنین در تحمیل اقتدار دولتی در کردستان ایران نقش داشت. احمدی نژاد در سال 2009 برای چهار سال دیگر روی کار آمد.
بنابراین، دوره 2005-2013 فضای بسیار کمتری برای ابراز مطالبات سیاسی و همچنین تولید محتوای فرهنگی کردستان وجود داشت. روزنامه های کردی زبان - آشتی و آسو - مسدود شدند و چندین فعال کرد در اواسط سال 2008 به اعدام محکوم شدند. مجلات سیروان و هاوار نیز تعطیل شدند (Entessar 2014, pp. 217–218). محدودیت ها برای نشریات کردی همچنان ادامه دارد زیرا تعدادی از مجلات فرهنگی و سیاسی کردی توسط مقامات بسته شدند (WKI 2016). به نظر می رسد که شتاب اصلاحات و رسیدگی به مطالبات اقوام مختلف در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 2013 که موجب قدرت گرفتن حسن روحانی به عنوان یک چهره میانه رو شد، شدت گرفته است. مشارکت رای دهندگان در استان های کردزبان کمتر از میانگین ملی بوده است و این به معنای عدم موفقیت برنامه اصلاح طلبی روحانی در جذب آرای ملت کرد است (Jun 2013).
علاوه بر این، سرعت کند اصلاحات تحت ریاست جمهوری خاتمی و بی اثر شدن آنها در دوره احمدی نژاد، اکثر مردم کرد در ایران را نسبت به وعده های اصلاحات و بهبود شرایط سیاسی آنها ناامید کرده است. مقامات مختلف منصوب شده از سوی روحانی بر لزوم ارائه رویکردی جدید برای مدیریت مسائل قومیتی و بهبود وضعیت کردها تاکید کرده اند (Entessar 2014, pp. 220–221). تا کنون هیچ اقدام جدی انجام نگرفته است. روحانی در سفر خود به مهاباد که در ماه مه 2016 انجام داد وعده ی ارتقای حقوق زبان کردی در ایران را همچون بخشی از تلاشهای خود برای ایجاد فرصتهای برابر برای همه اقوام داد(Rudaw 2016). در حالی که سرعت انجام اصلاحات برای اقلیت کرد ناامیدکننده بوده است، این واقعیت که ضرورت گسترش حقوق اقلیت های قومی به بخشی از گفتمان عمومی تبدیل شده است، نشان دهنده تمایل مقامات دولتی برای تعامل با خواسته های مطرح شده از جانب اقلیت کرد است. با این حال، حکومت مرکزی ایران تا کنون مایل به حفظ وضعیت موجود بوده است و هنوز برنامه اصلاحات گسترده مورد نیاز برای رسیدگی به خواسته ها و نارضایتی های کردها ارائه نشده است.
در سه دهه گذشته، ظهور کردها همچون یک بازیگر جدید منطقهای در خاورمیانه شتاب بیشتری به خود گرفته است. در آغاز قرن بیست و یکم جنبش سیاسی کرد از یک طرف خود را با مبارزات سیاسی کرد در عراق، ترکیه و سوریه به عنوان یک نیروی مهم در سیاست داخلی این کشورها تثبیت کرد و از طرف دیگر توانست ملت کرد را به یکی از بازیگران سیاسی مهم در منطقه تبدیل کند. ظهور دوباره جنبش کرد در ایران در دهه گذشته به خوبی با روند تثبیت شده احیای مجدد جنبش کرد در خاورمیانه همخوانی دارد و با توسعه سیاسی در حال وقوع در مناطق اکثریت کردنشین عراق، سوریه و ترکیه مرتبط است. توسعه سیاسی در فضای پان کردی فرصتی را برای ملت کرد در ایران فراهم می کند تا مطالبات سیاسی خود را پیگیری کنند و فعالیت خود را ارتقا بخشند.
ظهور و تأسیس حکومت اقلیم کردستان عراق (KRI) همچنین تأثیر شگرفی بر شرایط احزاب سیاسی کرد در ایران گذاشته است. در 25 سال گذشته KRI پیشرفت های چشمگیری را در زمینه ایجاد نهادهای دولتی و ارتقای مشروعیت خود در سطح بین المللی به خود دیده است به طوری که هم اکنون به مهم ترین بازیگر کرد تبدیل شده است. تبدیل گفتمان حزب دموکرات کردستان ایران(KDPI) و کومه له به راه حل فدرالیستی برای حل مسئله کرد در ایران همچنین نشان دهنده تأثیر ایدئولوژیک KRI و نقش موثر آن برای احزاب سیاسی کرد در ایران است. اخیرا، این احزاب در مناطق مرزی ایران و حکومت اقلیم کردستان مستقر هستند و پیشمرگه های خود را در آنجا آموزش میدهند. این موضوع همچون داشته ای مهم برای این احزاب محسوب می شود، چرا که استقرار در قلمرو KRI امنیت نسبی و حفاظت از آنها را در برابر نیروهای مسلح ایران فراهم میکند و همچنین برای از سرگیری فعالیتهای سیاسی و نظامی این احزاب بسیار مهم است.
علاوه بر این، پژاک نیز در قلمرو KRI استقرار داشته و از فضا و فرصت های فراهم شده برای انجام عملیات نظامی خود علیه حکومت ایران استفاده کرده است. همانطور که در بالا ذکر شد، مبارزان KDPI حملاتی را علیه نیروهای امنیتی رژیم ایران در تابستان 2016 انجام دادند و این حملات را از پایگاه های مستقر خود در قلمرو KRI انجام داده اند. اگرچه استقرار در قلمرو KRI تا کنون فوایدی داشته، اما تردید وجود دارد که حزب دمکرات کردستان ایران خود را درگیر یک جنگ طولانی مدت کند چرا که هم اینک توانایی و منابع نظامی لازم برای به چالش کشیدن حکومت ایران را ندارد. همچنین مبارزه علیه حکومت ایران با استفاده از قلمرو KRI موجبات افزایش تنش در روابط KRI و ایران را فراهم خواهد کرد و بدین دلیل از سوی مقامات کرد در اربیل حمایت نخواهد شد. دلیل آن این است که برای امنیت، ثبات و بلندپروازی های آینده خود در مورد استقلال، KRI نیاز به حفظ روابط حسنه با حکومت ایران دارد و احتمالاً اقداماتی را برای محدود کردن اقدامات احزاب سیاسی کرد ایرانی در قلمرو خود انجام خواهد داد.
وجود PKK، فعالیتهای آن در ترکیه در دهه 1990 و تأثیر آن بر کردهای ایران نیز باید مورد تأکید قرار گیرد. سیاست مبارزاتی PKK در ایران به این معناست که کردهای ایران همچنان میتوانند در فعالیتهای سیاسی مرتبط با تامین حقوق کردها شرکت کنند، حتی با وجود اینکه احزاب سیاسی خودشان (احزب دمکرات و کومله) در مبارزه خود علیه حکومت ایران مشکلات جدی را تجربه کرده باشند. PKK عموماً با کردهای ترکیه در ارتباط است، اما به جاه طلبی های پان کردی خود ادامه می دهد و طی سه دهه گذشته خود را همچون بازیگر مهم غیردولتی در منطقه تثبیت کرده است. برخلاف تلاش های مداوم ارتش ترکیه جهت از بین بردن PKK ، این حزب توانسته به حیات خود ادامه داده و به مانند یک جنبش توسعه یابد (Gunes 2012). شکست نظامی شورشیان کرد در ایران در سال 1983، و به دنبال آن چند پاره شدن جنبش کرد در ایران و ناکامی آن برای حضور مجدد و نیرومند در داخل ایران، PKK را به بازیگری جذاب در نگاه کردها در ایران تبدیل کرده است (Stansfield 2014, p. 77).
افول جنبش کرد در ایران فضایی مناسب را برای PKK ایجاد کرد تا کردهای ایران را به نفع خود بسیج کند. ایجاد پایگاهها و حضور نیرومند PKK در دهههای 1990 و 2000 بهویژه در مناطق کوهستانی کردستان که محل تلاقی مرزهای عراق، ایران و ترکیه است ، PKK را قادر ساخته تا با جمعیتهای کرد ساکن در مناطق روستایی ایران ارتباط برقرار کند و حتی آنها را در صفوف نیروهای خود جذب کند. از اوایل دهه 2000، پکک در کوههای قندیل در نزدیکی مرز ایران و KRI مستقر شده و توانسته است با جوامع کرد در سمت مرز ایران ارتباط برقرار کند. از اواخر دهه 1990 محبوبیت پ.ک.ک در میان کردهای ایران بالا گرفت. این محبوبیت در هنگام تظاهرات گسترده در بسیاری از شهرهای کردنشین ایران به اوج خود رسید یعنی زمانی که رهبر پ.ک.ک عبدالله اوجالان در سال 1999 توسط سرویس های اطلاعاتی ترکیه دستگیر و به ترکیه انتقال داده شد.
پیشرفت های در حال وقوع در KRI و مناطق اکثریت کرد سوریه فرصت هایی را برای کردهای ایران ایجاد نموده تا به شکلی پویاتر در فعالیت های سیاسی شرکت کنند و بدین سان منجر به تقویت یک هویت کردی مشترک و مبارزه برای احقاق حقوقشان شوند. کردهای ایران از سال 2013 به طور فزاینده ای در فعالیت های فراگیر کردی، به ویژه در عملیات جنبش کرد علیه داعش (دولت اسلامی عراق و سوریه) در سوریه شرکت کرده اند. همچنین، از تابستان 2014 نیروهای اپوزیسیون کرد ایرانی و به ویژه حزب آزادی کردستان (PAK) در عملیات نظامی علیه داعش در عراق در کنار نیروهای پیشمرگه اقلیم کردستان جنگیده اند (Bakker 2016). حزب PAK در سال 1991 توسط کردهای ایران درقلمرو KRI تأسیس شد، اما در سال 2007 نام حزب PAK را روی خود گذاشت.
وجود یک دیاسپورای کرد ایرانی در بسیاری از کشورهای اروپایی نیز عامل مهمی است چرا که باعث افزایش منابع و فرصتها در اختیار احزاب سیاسی کرد ایران می گردد. احزاب سیاسی توانستهاند در میان جوامع کرد ساکن در اروپا حضوری ملموس داشته باشند و همچنین اطلاع رسانی بین المللی از مبارزات خود را از طریق ایجاد روابط با سازمانها و جنبشهای اجتماعی در اروپا افزایش دهند. نمایندگان حزب دمکرات کردستان ایران به رهبری مصطفی هجری در بسیاری از کشورهای اروپایی فعال هستند و برای جلب توجه در مورد وضعیت کردها در ایران به انجام فعالیت های دیپلماتیک و لابی گری می پردازند. همچنین استقرار در اروپا این امکان را به احزاب سیاسی کرد داده است تا رسانهها و شبکههای اطلاعاتی خود را ایجاد و مدیریت کنند و از این طریق برای انتقال گفتمان و برنامههای سیاسی حزبی خود به مخاطبان شان در ایران استفاده میکنند. در دهه گذشته، احزاب سیاسی ایستگاه های تلویزیونی خود را در اروپا به منظور پخش برنامه هایشان در ایران تأسیس کرده و در حال فعالیت هستند و از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد: Tishk TV وابسته به حزب دموکرات کردستان ایران، Kurd Channel متعلق به حزب دمکرات کردستان (شاخه جدا شده از KDPI)، Rojhelat TV متعلق به کومه له، Komala TV وابسته به جناح دیگری از کومه له معروف به شاخه کردستان حزب کمونیست ایران، و Newroz TV متعلق به پژاک (Ahmedzadeh and Stansfield 2010, p. 24; Ghazi 2016). در این شبکههای تلویزیونی برنامههایی راجع به تاریخ سیاسی احزاب، مبارزات سیاسی آنها و تحلیل و تفاسیری در مورد مسائل جاری ارائه میشود.
در طول دهه گذشته، احزاب سیاسی کرد نتوانستند به اندازه کافی با توده های مردمی ارتباط برقرار کنند زیرا دسترسی آنها قطع شده بود. در عین حال،حکومت ایران نتوانسته احزاب سیاسی کردی را که در قلمرو KRI به تجدید سازمان خود پرداخته و فعالیت هایشان را از سر گرفته اند ، نابود کند. فشار بیش از حد دولتی به این معنا بوده است که کادرها و پرسنل اصلی احزاب سیاسی کرد را مجبور به خروج از ایران و ادامه فعالیت درقلمرو KRI و یا اروپا کرده است، و این امر مشکلات عدیده ای را برای این احزاب در برقراری ارتباط با کردها در ایران ایجاد کرده است. وجود نارضایتی های گسترده در میان ملت کرد در ایران به معنای وجود پتانسیل شکاف و تحریکات ناسیونالیستی است. شماری از اعتراضات و مبارزات مردمی در مناطق کردنشین ایران در دهه گذشته توجه را به وضعیت اسفبار کردها جلب کرده است. رهیافت خشن و غیر منعطف دولت ایران در مواجهه با خواستههای کرد توسط رئیس جمهور اصلاح طلب خاتمی مورد چالش قرار گرفته و سست شده است، اما این پیشرفت ها در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد بی اثر شده اند. اصلاحات جهت گسترده کردن حقوق کردها در ایران توسط دولت روحانی مطرح شده اند، اما تاکنون اقدامات کمی انجام شده است. هنوز زود است که راجع به اقدامات آینده ایران سخن بگوییم ، اما تداوم نارضایتیهای کردها و ظهور احزاب سیاسی کرد در ایران، از جمله درگیریهای نظامی گاه و بی گاه آنها باحکومت ایران، نمایانگر احتمال ادامه ناضایتی ها و درگیری ها در آینده است.