حسن تعبیر یا یوفیمیسم كە در مفهوم رایج بهمعنی بهكاربردن تعبیری بهجای كلمهیا تعبیری دیگر بهسبب الزام اخلاقی و ادبی است، نقشی متفاوت در تاریخ سیاست معاصر بازی كردهو خود بهیكی از فرمهای رایج فریب تبدیل شده است. یكی از پیامهای خمینی در سال ١٣٥٨ حاوی یكی از این حسن تعبیرهاست. در پیامی در بعد از ظهر ٢٨ م مرداد ١٣٥٨ مصادف با ١٩ آگوست ١٩٧٩ با موضوع « تشكر از حضور مردم برای سركوبی اشرار در كردستان» و خطاب به «مردم و نیروهای نظامی و انتظامی» خمینی اینگونه خود را بیان مینماید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
پیرو مسائل پاوه، گروههای بسیار زیادی از اطراف و اکناف کشور آمادگی خود را برای حرکت به منطقه و سرکوبی اشرار اعلام نمودند. من از مردم غیرتمند و برادران عزیزم تشکر وافر می کنم. پیرو مسئلۀ سنندج ـ که به اطلاع رسید و به قوای انتظامیه دستور بسیج فوری دادم ـ از قوای انتظامی اطلاع رسید که اقدام مؤثر و فوری شده است. اکنون مطلع شدم که اهالی محترم و برادران غیور کرمانشاه به طور دسته جمعی پیاده به طرف سنندج حرکت کرده اند. ضمن تشکر فراوان، از آنان تقاضا دارم به منازل خود مراجعت کنند. به قوای انتظامیه و سپاه پاسداران دستور اکید داده ام که غائلۀ کردستان را ختم نموده، و مردم شریف آن منطقه را از دست ضد انقلابیون نجات دهند و آن منطقه را از لوث اشرار خارج و داخل پاک نمایند. از خداوند تعالی سلامت و توفیق همگان را خواستارم. والسلام. ( صحیفهی امام، جلد ٩، ص ٣٠٧) .»
البتهروزنامهنگاران و دولتمداران وقت آنقدر توانایی شهودی دارند كهمفهوم «پاك» در این پیام را دریافتهو از آن مشتقاتی بسازند، چنانكهروز بعد روزنامهی جمهوری اسلامی تیتر « پاكسازی در كردستان شروع شد» را انتخاب نمودهو دولت وقت نیز در بیانیهای همان مفهوم را بهكار میگیرد. اطلاعیهی دولت در صفحهی ١٢ روز ٢٩ مرداد بدین شكل چاپ شدهاست:
«ثبت نام داوطلبان پاكسازی كردستان از عوامل ضدانقلاب
برای ثبت نام داوطلبانی كهآمادهی نبرد با ضدانقلاب در كردستان هستند، دیروز از طرف دولت اطلاعیهای انتشار یافت. متن اطلاعیهبهشرح زیر است:
بسمه تعالی بدینوسیلهباطلاع عموم مردم ایران می رسد كهپیرو فرمان رهبر انقلاب، ترتیبات لازم برای ایجاد آرامش در سنندج و تامین امنیت منطقهكردنشین بوسیلهنیروهای انتظامی دادهشدهو میشود.
ضمنا با تشكر از استقبال پرشور كلیهی هموطنانی كهآمادگی خود را در پاكسازی منطقه كردستان از عوامل ضدانقلاب و پشتیبانی از نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ابراز داشتهاند، اعلام میدارد : داوطلبانی كهخدمت سربازی را انجام دادهاند، می توانند با در دست داشتن برگ خاتم هخدمت، خود را بهنزدیكترین پادگان ارتش یا ژاندارمری و یا مقر سپاه پاسداران معرفی نمایند، تا ترتیب نام نویسی و استفاده از آنان بر حسب احتیاج دادهشود. از كسانیكه خدمت نظام وظیفه را انجام نداده اند، در مراكز سپاه پاسداران انقلاب نام نویسی میشود تا در فرصت های بعدی ضمن آموزش دیدن از وجودشان استفادهگردد.»
نازیها و بعثیها نیز حسن تعبیرهای ویژه خویش را داشتند. گزارش بخش خاورمیانهی سازمان نظارت حقوق بشر كه بین سالهای ١٩٩١ تا ١٩٩٤ تنظیم و با عنوان نسل كشی در عراق منتشر شده است، دربارهی استفادهی نظام بعث از این تكنیك و در مقام مقایسهی این نظام با رژیم نازی چنین مینویسد دربارهی تبار واژهی انفال مینویسد:
«همانند آلمان نازی، رژیم بعث عراقی نیز اعمال خود را زیر چند یوفیمیسم پنهان میكرد. جایی كهافسرهای نازی از «مقررات اداری»، « كنشهای ویژه» و «اسكان مجدد در شرق» سخن میگفتند، بروكراتهای رژیم بعث سخن از «مقررات جمعی»، « بازگشت بهصفوف ملت» و « اسكان در جنوب» میگفتند. در زیر پوشش این یوفیمیسمها اما، جنایتهای عراق علیه كردها یك نسل كشی را پنهان میكردند: « قصدیت امحای بخشی از یك گروه دینی، نژادی، اتنیكی یا ملی، به معنای كامل كلمه».
اما فهم ریشهی این مفهوم خود میتواند محتوای آن و ذهنیتی را كهبر آن تاكید میكند، لو دهد. جورجو آگامبن كهبه خوبی دریافته است كه«تیولوژی و سیاست در گرامر متبلوراند» دربارهی تبار واژهی یوفیمیسم بهیكی از رساله های ژان كریسوستوم ارجاع دادهو مینویسد:
« سال ٣٨٥ در زمانهی ما، ژان كریسوستوم رسالهی ادراك ناپذیری خدواند را نوشت. نقد این رسالهبه كسانی بود كه میپنداشتند جوهر خداوند قابل فهم است، زیرا « هر آنچهخداوند را كه دربارهی خویش میداند، ما در نهایت آن را دو خویشتن خویش مییابیم». اما او در نقد چنین مدعیانی تاكید میكند كه خدواند به شكل مطلق بیرون از فهم است و خدا «بیان ناپذیر»(arrhetos)، '' بیرون از سخن'' (anekdiegetos) و ''وصف ناپذیر'' (anepigraptos) است.
ژان خوب میداند كه این بهترین راه تكریم (doxan didonaî) و پرستش (doxan didonaî)خداوند است. خداوند حتی برای ملائك نیز ادراك ناپذیز است؛ اما فرشتگان هیچ كاری نمیكنند به جز سرودن شكوه خداوند، بهجز خواندن بدون وقفهی سرودهای عرفانی و ذكر و تسبیح. ژان این كنسرت ربانی را در تقابل با كسانی قرار میدهد كهبیهوده در تلاشند تا بفهمند: «اینان[ ملائك] شكوه خدواند را ذكر میگویند، [اما] آنان در تلاشند بدانند؛ اینان[ ملائك] در سكوت میپرستند، اما آنان تقلا میكنند [ كهبشناسند]؛ ملائك نگاه بهپایین دارند و چشم میدزدند، آنان شرم ندارند از اینكهروبرو به شكوه آن [ذات] غیرقابل بیان خیرهشوند».
آگامبن مینویسد واژه ای كه ما در متن به«پرستش در سكوت» ترجمه كرده ایم در متن اصلی بهشكل euphemein آمدهاست. از این واژه كه اساسن بهمعنای «رعایت سكوتی دینی» است، مفهوم « یوفیمیسم» یا حسن تعبیر مشتق شده است، كه به معنی واژهگانی است كه شرم یا ادب گفتن آنها را منع میكند. با چنین تكنیكهایی، از جمله نامگذاری نسل كشی یهودیان به شوآ یا هولوكاست، هدف بخشیدن معنی بود با امری كه فاقد معنا است.
در زمانهی ما، همزمان با انقلاب ژینا، چندین جبهه از شدت رخداد شگفت زده شدند و هر كدام بهشیوهی خویش برای فرار از خیرهشدن به امر واقعی تلاش كردند. یكی از فرمولهای فرار از رخداد تلاش كسانی بود برای تبدیل تمام پتناسیل انقلاب به منشور و بیانیه و ائتلافهای تلویزیونی، بدون نسبت با هیچ نیروی اجتماعی. اما طرفه تلاش بخشی از همین گروهها برای تعیین شرط اعتقاد به«تمامیت ارضی» برای همنیشینان تلویزیونی و طرفه تر تمكین گروهی دیگر به این خواسته تحت لوای «یكپارچگی سرزمینی» بود، و باز نغز سخن اینكه همین نامگذارری دومین را هم چون خلاقیت ذهنی و سیاسی میخواستند بهمخاطبین قالب كنند. در این فرایند میتوان بهسادگی حضور همان تكنیك فرسوده را بازشناخت، همان دعوت به«پرستش در سكوت».